گروه سياسي: تحریم انتخابات، تحریم فعال... اینها واژههایی هستند که بارها ممکن است از رسانههای فارسیزبان خارج از کشور شنیده باشید. بخش گستردهای از اپوزوسیون داخل و خارج کشور هنوز قاطعانه به این راهکار اعتقاد دارد و بر تبلیغ آن اصرار میورزد. اما همه قرائن و شواهد چيز ديگري ميگويند كه خلاصهاش اين است: «چنین راهکاری در جامعه ایران عملا بی تاثیر است و حتي در جهت ميل باطني تماميتخواهان و اقتدارگرايان داخلي است». در واقع اينجاي كار حداقل اپوزوسیون داخل و خارج کشور با تماميتخواهان درون حاكميت هم راي و هم عقيدهاند. زيرا پيروزي در يك ميدان كم تنش و بي رقيب براي هر حريف تماميتخواهي مزه بيشتر و صدچنداني دارد!؛ آنهم پس از ماجراي انتخابات دوره قبل با آنهمه حكايتهاي عجيب و غريبش كه در تاريخ سياسي و اجتماعي ايران ماندگار و ثبت شد.
از لحاظ رای دادن و اندیشههای سیاسی و خواستگاه اجتماعي، در تاريخ معاصر و خصوصا در دوران ۳۵ ساله اخير، مردم ایران را به چهار بخش مجزا و مساوی تقسیمبندی ميشوند:
گروه اول 25 درصديها: بيخيال دموكراتها!
اولين بخش ۲۵ درصدي هستند كه خود را غیر سیاسی میدانند و در کمتر انتخاباتی شرکت میکنند. البته برخي اوقات اگر در روز انتخابات گذرشان به خيابان بيفتد شناسنامهاشان را هم با خود همراه ميبرند تا اگر حوزه رايي را ديدند كه خلوت است و صف و معطلي ندارد رايي هم به صندوق بياندازند. راي اين جماعت البته بسيار هم با مزه است و عمدتا همان آراي باطله را شامل ميشود!! مثلا بر روي برگه راي مينويسند: «خودم»، «آنكه هنوز از مادر زاده نشده»!، «خواجه حافظ شيرازي»، «ملانصرالدين»، «ارزاني»، «آزادي»، «پرسپوليس»؛ «استقلال»، «خرزوخان» و... صدها عبارت و اسم و حتي جملات خنده دار كه شب هنگام و موقع قرائت آرا براي مسئولان حوزهها باعث انبساط خاطر و خنده ميشوند به گونه اي كه اندكي از خستگي يك روز كاري پراسترس آنان ميكاهد! با این افراد زیاد روبرو شده ايم. تعریف سیاسی خاصي نمیتوانيم برای آنها ارائه دهيم. نه مخالفت خود را نشان میدهند و نه موافقتشان را، در هیچ راهپیمایی و تظاهراتی بر له یا علیه نظام شرکت نمیکنند.
ظريفي از اين دسته به عنوان «بيخيال دموكراتها»!! ياد ميكند، كه همواره خنثی عمل میکنند و از بحث سیاسی می گریزند، بخواهی با آنان حرف بزنید و بحث کنید رو ترش میکنند و میگویند: سیاست پدر و مادر نمیشناسه، چیز کثیفیه، شعارشان این است: آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه... برايشان فرقي ندارد خاتمي رييسجمهور باشد يا خاتمي، جليلي بيايد يا عارف. به زندگياشان فكر ميكنند. به سريالهاي خانوادگي سيما و آنان كه كمي مد بالاتر هستند!، سريالهاي فارسي وان، Gem و زمزمه و ... را هرشب و تكرارش را فردا نبينند انگار عزيزشان را از دست داده اند!
آنها کبریت بی خطرند. این قشر تنها مختص ایران نیست و در همه جای دنیا وجود دارند. در عين حال در اين طيف، نهايت درصدي كه بخواهند راي بدهند (در هر انتخاباتي) بين ۱۰ تا ۲۰ درصد است. در واقع همواره اين طيف يك بخش حداقل ۲۰ درصدي از عدم مشاركتيها را تشكيل مي دهند. در واقع اگر در انتخابات سال ۸۸ حدود ۸۰ درصد شركت كردند كه بالاترين ميزان مشاركت در تاريخ جمهوري اسلامي بود آن ۲۰ درصدي كه نيامدند همين جماعت بودند! اين دسته همواره غاييند.
گروه دوم۲۵ درصديها: بدنه اجتماعي همراه نظام
۲۵ درصد دوم اما طرفداران ایدئولوژیک و بدنه اجتماعي همراه نظام هستند. بخشهاي عمدهاي از اقشار كاملا مذهبي و سنتي جامعه، بخش عمدهاي از روحانیت، نیروهای مسلح در رده های مختلف و طيف وسيعي از کارمندان دولتی در سطوح مختلف و ... خاستگاه اجتماعي اين گروه را تشكيل ميدهند كه آمار نشان میدهد در طی رای گیری های انجام شده بیش از ۸۰درصد این بخش در انتخابات شرکت میکنند. آماری که بنظر واقعی میرسد.
گروه سوم۲۵ درصديها: بافتهاي سنتي جامعه
۲۵ درصد بعدی قشر فرودست و سطح پايين جامعه خصوصا در مناطق غيرشهري و با بافت هاي سنتي را تشکیل میدهد. خواسته های آنها سیاسی نیست و صرفا بر روی اقتصاد و معیشت متمرکز است. احمدینژاد که خود را نمادی از این بخش معرفی میکرد بخش عمدهای از آرای خود را مدیون آنهاست. آنها کمتر تحت تاثیر شرایط قرار میگیرند و مانند بخش قبلي در انتخابات شرکت میکنند، زیرا هنوز نظام را تکیه گاه مستضعفان میدانند. کف و سقف حضور آنان معمولا در هر انتخاباتي بین ۷۰ تا ۹۰ درصد متغیر است. روستاها، شهرهای کوچک و نقاط محروم خاستگاه اصلی این گروه است.
گروه چهارم۲۵ درصديها: بدنه متوسط به بالا
۲۵ درصد چهارم، بخش متوسط جامعه را تشکیل میدهد كه نظام سياسي ايران خصوصا پس از سال ۸۸ بيشترين توجه و فشار را بر آنان متمركز كرد تا آنان را بيش از گذشته به حاشيه براند. از خود پرسيدهايد ۴ سال پيش در چنين روزهايي در خيابانهاي تهران و شهرهاي بزرگ كشور چه شور و حالي حاكم بود و اين روزها چرا گرد سكوت و خاموشي جاي آن را گرفته است؟ آن شور و حرارت توسط همين بخش چهارم ايجاد شده بود كه مي رفت دوباره و پس از كانديداتوري هاشمي مجددا شكل بگيرد كه با ردصلاحيتش، آن شور در نطفه خفه شد... !
گروه ۲۵ درصدي چهارم را یک بخش خاکستری عمدتآ تحصیلکرده و جوان، تشكيل ميدهد. در معادلات اجتماعي، هنري، و لايههاي زيرين جامعه بسيار تاثير گذارند. هم آنها بودند كه در خرداد ۷۶ و ۸۸ با تمام قدرت به میدان آمدند تا در وضعیت موجود تغییر ایجاد کنند. این بخش خواهان اصلاحات اساسی امور در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میباشند. اکثریت قاطع اینان خواستار اصلاحاتند و اقلیتی هم ممکن است به براندازی فکر کنند اما در عمل تنها تعداد معدودی هستند که حاضرند بها و هزينهی آن را بپردازند.
اين بخش ۲۵ درصدي در سال ۸۸ بصورت تقريبا ۱۰۰درصدي در انتخابات مشاركت كردند اما به نظر ميرسد در انتخابات ۲۴خرداد امسال، در صورت اجماع هاشمی و خاتمی بر روی یکی از دو کاندیدای نزدیک به اصلاح طلبان رخ دهد، در نگاه خوشبينانه حداكثر ۶۰ درصد اين گروه به حاشيه رفته و سرخورده، پاي صندوقها حضور خواهند یافت والا مشارکتشان به حداقل و نهايتا۳۰ درصد بيشتر نخواهد بود. (خواستهاي كه البته مورد اتفاق و مشترك حاميان تحريم عمدتا خارجنشين از يك سو و تماميتخواهان داخلي از سوي ديگر ميباشد و نقطه اتصال اين دو نحله فكري است!)
خب. حالا خودتان ميانگين مشاركت ۴ دسته فوق را استخراج كنيد. ساده است ۲۰+ ۸۰+۷۰+ ۳۰ (در بديبنانهترين ميزان مشاركت در حالات چهارگانه) كه حاصل آن ميشود عدد ۲۰۰ . حالا ۲۰۰ را براي تعيين ميانگين كل آرا تقسيم بر ۴ كنيد. يعني در بدبينانه ترين حالات باز هم سطح مشاركت كمتر از ۵۰ درصد نخواهدشد! همين درصد براي توجيه مشروعيت نظام براي رسانههاي رسمي كفاف نميدهد؟ حال فكر ميكنيد باز هم در جامعه ۲۵ درصدي ما، تحريم حتي از نوع فعالش جواب ميدهد؟!