عطا افشاریان
منطقه خاورمیانه روزهای ناآرامی را طی میکند. از شمال آفریقا تا شرق ایران درگیریهای قومیتی و مذهبی کشورهای مسلمان را به خرابهای تبدیل نموده است. در منطقه به خوبی یک خلا قدرت در نبود آمریکا احساس میگردد و گزینهای بهتر از ایران در این زمینه دیده نمیشود. روسیه به عنوان یک قطب نظامی، قادر به حل بحرانهای اقتصادی خود در بلند مدت نیست و چین نیز همچنان آرزوهای بلندپروازانه حداقل در حوزه نظامی ندارد، اگر چه بسط اقتصادی آن در خاورمیانه کاملا مشهود است ولی در این گوشه دنیا همه تحولات به نفع ایران در حال رقم خوردن است.
در جزیره بیثبات منطقه خاورمیانه، ایران یک نقطه ثبات و امنیت است و فردای نه چندان دور شاهد منطقهای جنگ زده خواهیم بود، منطقهای که نیاز به بازسازی و توسعه خواهد داشت. سرمایه گذاری در ایران نه برای یک جمعیت 70 میلیونی که به زودی بازاری چند صد میلیونی را شامل خواهد شد و این آیندهای است که شرکتهای غربی و شرقی به خوبی از آن آگاه هستند. به همین دلیل ایران فردا، کانونی امن برای سرازیر شدن سرمایهها خواهد بود. تحولات در گذر و فرصتها تکرار نخواهند شد. سیاستها چه داخلی و خارجی برای انتقال قدرت به نسل بعد باید تغییر یابد و بخش خصوصی باید با تمام توان وارد بازی گردد تا از شرکتهای سرمایه گذار عقب نمانند و بتوانند با آنها شراکتهایی در خور و مناسب داشته باشند. در این راه البته شیوه مدیریتی ناکارآمد شرکتهای ایرانی باید تغییر یابد.
مدیریت بر مبنای سعی و خطا باید جای خود را به مدیریت مبتنی بر دانش بدهد. شاید دولت آقای روحانی را بتوان یک دولت گذار از نسل اول انقلاب به نسل جدید دانست. توسعه در بستر عقلانیت و خرد و ثبات امکان پذیر است و بدون ثبات سیاسی، توسعه مفهوم چندانی نخواهد داشت. دولتهای نهم و دهم هر چه بودند گذشتند و دولت روحانی نباید در تلهای که سایر دولتها در آن گرفتار شدند، گرفتار شود. تلهای که دولتها خود را مبرا از اشتباه میدانستند و دولتهای دیگر را مقصر تمام مشکلات خود. وقتی شعار خرد و تدبیر بعنوان شعار اصلی دولت برگزیده میشود، آن دولت باید شعارها و برنامهها را بعنوان هدف و معیار ارزیابی خود قرار دهد و همواره خود را در رسیدن و نرسیدن به این اهداف، صادقانه نقد نماید.
نقد از درون حاکمیت، علاوه بر جلوگیری از بروز اشتباهات، محیطی سالم را برای تنظیم افکار عمومی و جهت دهی به آنها و از همه مهمتر اعتماد مردم ایجاد مینماید. هنوز فراموش نکردهایم که مردم ایران به فراخوان نه به یارانه نقدی چندان اعتنایی نکردند و شاید جز عدهای انگشتشمار، سایر مردم ثبت نام نمودند. ریشه آن را باید در عدم اعتماد مردم جستجو نمود. اگر حاکمیت و دولت فعلی نتواند مردم را از بعد ملی همراه خود نماید، ایجاد ایرانی مترقی و توسعه یافته دور از نظر خواهد بود. ایران به دلیل موقعیت خاص خود، دارا بودن اقوام مختلف و همچنین همسایگی با مذاهب مختلف اسلامی، نمیتواند تنها در سایه دین و مذهب و یا صرفا بعد ملی، به حیات خود ادامه دهد.
ایران بزرگ و ایرانی که در آن شاهد زندگی مجدد همه اقوام ایرانی، از بلوچستان تا آذربایگان و از عراق عجم تا تاجیکستان و شاهد رفت و آمد مجدد این مردمان با یکدیگر باشیم، در سایه احترام به مذاهب و اقوام امکان پذیر خواهد بود ولی در هر صورت باید بعد ملی، به گونهای، در گذر زمان پر نورتر گردد که قومیت و مذهب را تحت الشعاع خود قرار دهد. ایران فردا، ایران امن برای سرمایه گذاری یک جمعیت چندصد میلیونی منطقه است و باید بستری فراهم گردد که جذب سرمایه امکان پذیر شود. انسجام ملی و ملیگرایی در میان اقوام ایرانی آنچنان که باید نیست و باید این روحیه را بیش از پیش تقویت نمود. رویکرد صرفا مذهبی قطعا ایران را در آینده دچار مشکل خواهد کرد. رویکرد ملی و پر رنگ نمودن انسجام ملی با عنوان ایران بزرگ، قومیت و تفاوتهای عقیدتی را کمرنگ مینماید و ایرانی گونهگون و بزرگ و مترقی ایجاد خواهد نمود.
باید دولت، ملت و حاکمیت همه بخواهند و اراده کنند که زودتر از آنچه باید، ایران در مسیر سریع توسعه قرار گیرد. تغییر مکانیزم توزیع قدرت و ثروت، از لوازم مهم توسعه ایران خواهد بود. با زنده نمودن تفاوتهای قومیتی و زبانی و مذهبی، توسعه خیالی بیش نخواهد بود ولی ایجاد رقابت سالم میان اقوام مختلف ایرانی، میتواند مسیر توسعه را به شدت هموار سازد. عدم توزیع قدرت و ثروت در استانهای کشور، ناامنی و بیثباتی را به ارمغان خواهد آورد و این خلا با استقلال هر چه بیشتر استانها و حاکمیت آنها بر سرنوشتشان، چه از منظر سیاسی و چه اقتصادی، پر خواهد شد. رویکردهای قوم گرایی و زبانگرایی و تعصبهایی از این دست خصوصا در رده حاکمیت و مجلس، سرنوشت خوبی را برای کشور رقم نخواهد زد ولی استفاده از فرهنگ و زبان و قومیت متنوع ایران در هر استان، پتانسیلهای اقتصاد داخلی را شکوفا خواهند نمود.