روزنامه بهار: در هفتههای اخیر از سوی برخی چهرههای جریان اصلاحات احتمال معرفی کاندیدایی به جز روحانی برای انتخابات ریاست جمهور پیش رو شنیده میشود. آنان که چنین دیدگاهی دارند ابتدا علت این امر را احتمال رد صلاحیت روحانی عنوان میکردند. پس از آن که به واسطه اطمینانهای گرفته شده از سوی رئیسجمهور این احتمال تا حدود بسیاری برطرف شد، از این سخن گفتند که روحانی در مناظرهها نیاز به کمک دارد(!) و میبایست نامزد یا نامزدهایی در مناظرهها روحانی را یاری کنند. به واقع مشخص نیست آنها که چنین نگاهی را تبلیغ میکنند دارند شوخی میکنند یا هنوز حسن روحانی را نشناختهاند.
«شیخ دیپلمات» نشان داده است که با وجود آنکه در بسیاری از مواقع و وقایع سکوت مصلحت آمیز و بیان کنایه وار مطالب را در دستور کار خود قرار داده است در هنگام ضرورت توان دفاع از خود و کارنامه اش را داراست. همانطور که در مناظرههای 92 نیز نشان داد در زمانی که عدهای بخواهند به شکل «گاز انبری» واقعیات تاریخی و عملکردها را وارونه جلوه دهند با یک جمله کوتاه میتواند طراحی هایشان را بی ثمر کند و نقشه هایشان را نقش برآب.
کمی که جلوتر آمدیم این اقلیت ذیل جریان اصلاحات که بر خلاف خواست بزرگان این جریان سیاسی ظاهرا مایل به عبور از روحانی هستند عنوان کردند که روحانی هویت اصلاح طلبی ندارد و میبایست فردی با هویت اصلاح طلبی نامزد جریان اصلاحات باشد. آن چه درباره عدم اصلاحطلب بودن روحانی میگویند سخن حقی است و او هم هیچ گاه داعیه اصلاح طلب بودن را نداشته است اما پرسش اساسی این است که بر روی زمین و بر اساس واقعیات موجود و نه بر اساس توهمات و خیالبافی اساسا امکان ورود چهرهای که به قول حضرات هویت اصلاح طلبی داشته باشد وجود دارد؟
آیا این که فکر کنیم میتوان یک اصلاح طلب ششدانگ را که با بند بند وجودش به آرمانها و اهداف این جریان سیاسی – اندیشهای معتقد است را از سد شورای نگهبان عبور داد یک شوخی نیست؟ هنوز یک سال هم از انتخابات مجلس و قلع و قمع بسیاری از چهرههای اصلاح طلب از سوی این نهاد نظارتی نگذشته است. وضعیتی که باعث شد به دلیل کمبود نامزدهای اصلاح طلب در بسیاری از حوزههای انتخاباتی اصولگرایانی که میانه رو بودند در لیست اصلاحات قرار بگیرند، آن وقت در یک چنین شرایطی آیا میتوان امید داشت که اجازهای برای حضور افرادی که از چهرههای ارشد این جریان سیاسی هستند در انتخابات ریاست جمهوری صادر شود؟
ممکن است عدهای چهره هایی نظیر پزشکیان، عارف و. . . را به عنوان افراد اصلاح طلب مد نظرشان معرفی کنند که در پاسخ باید گفت اولا این افراد نشان دادهاند در حوزه هایی که روحانی مورد نقد اصلاح طلبان قرار گرفته است چند گام عقبتر هستند و ثانیا امکان رای آوری را به هیچ وجه ندارند و آن چه از این دو مهمتر است تجربه انتخابات84 است.
انتخاباتی که در آن با انبوهی از نامزدهای اصلاح طلب مواجه شدیم و همین عدم اجماع بر روی کاندیدای واحد ریشه سر بر آوردن پدیده خانمان براندازی مثل احمدی نژاد و دولتش شد. کوتاه سخن آن که همه باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که پس از بحران88 تا اطلاع ثانوی دیگر چهرههای ارشد جریان اصلاحات امکان حضور در ساختار قدرت را نخواهند داشت و در نتیجه میبایست با وجود همه نقدهایی که به انفعال و بی عملیهای آزاردهنده دولت روحانی در حوزههای مرتبط با سیاست داخلی، اجتماعی و فرهنگ وجود دارد به سمت حمایت از افرادی از جنس روحانی رفت تا حداقل فضای کافی برای از سرگیری فعالیتهای تشکیلاتی جریانات اصلاحی فراهم آید.
از دست دادن فرصت حضور روحانی و عدم اجماع بر روی او امکان ایجاد فضایی تندروانه مانند آنچه بین 84 تا 92 ایجاد شده بود را فراهم میکند. در چنان فضایی آن گاه همه ما که گلایه هایی از حسن روحانی داریم باید «کاسه چه کنم چه کنم دست بگیریم» و بر خود لعنت بفرستیم که با مبنا قرار دادن توهمات مان و درس نگرفتن از انتخابات84 باعث پدید آمدن احمدی نژاد دیگری شدیم.