روزنامه بهار: با نگاهی به الگوی رفتاری سران کشور عربستان سعودی در قضیه استعفایِ ظاهراً اجباری سعد حریری از نخست وزیری لبنان و پس از آن ایجاد محدودیت برای او شاهد نوعی رفتار یکجانبهگرایانه بودهایم. توضیح بیشتر آنکه در این رخداد جنجالی چند روز اخیر علاوه بر اعتراض رهبران لبنانی و مقامات کشورهایی همچون ایران که قابل پیشبینی بود مسئولان کشورهای غربی هم در اعتراض به این اقدام سعودیها به طور علنی و کم سابقه مطالبی را مطرح کردند و حتی برخی از کشورها همچون ایالات متحده آمریکا و فرانسه به طور رسمی غیر قابل قبول بودن استعفا را اعلام کرده و در بیانیههایی عنوان داشتند که همچنان سعد حریری را به عنوان نخست وزیر لبنان میدانند.
بر خلاف تصور متداول در ایران که ناشی از تبلیغات رسمی غرب ستیزانه است این بار کشورهای غربی از اقدام عربستان نه تنها حمایتی نکردهاند بلکه نسبت به ایجاد محدودیتهایی علیه نخستوزیر مستعفی لبنان و شرایط شبه حصر برای او اعتراض کردهاند. کمی به عقبتر بازگردیم و سخنان دونالدترامپ علیه برجام در دوران رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را به خاطر بیاوریم.ترامپ در آن روزها از پاره کردن توافق هستهای میگفت و فضای کمپین تبلیغاتیاش را به سمتی هدایت کرد که برخی تصورشان این بود که در صورت انتخابترامپ اولین اقدام او پس از حضور در کاخ سفید پاره کردن برجام خواهد بود!ترامپ انتخاب شد و پس از انتخاب او نه تنها از بر هم زدن برجام خبری نبود بلکه حتی رییسجمهور جدید آمریکا در چند نوبت بر اساس توافق هستهای مجبور به امضای دستور توقف تحریمها علیه ایران شد. حتی در هفتههای اخیر که مخالفتهای مقامات ایالات متحده با توافق اتمی بیشتر از قبل مطرح میشود هم هنوز هیچ نوع اقدام عملی که بتوان آن را به نوعی سبب بر هم خوردن توافق ایران و طرفهای ۵+۱ دانست رخ نداده است.
این دو مثال با وجود تفاوتهای روشنی که با یکدیگر دارند در یک نکته مشترکند و آن بی ثمر بودن تکروی در حوزه دیپلماسی است. برای شرح بیشتر مطلب بیاییم الگویی که به برجام ختم شد را مرور کنیم. از تابستان۹۲ و پس از یک مقطع طولانی که ایران به دلیل سیاستهای نادرست دولت وقت دچار انزوایی کمسابقه شده بود شاهد آن بودیم که دستگاه دیپلماسی کشور توانست با اقناع قدرتهای جهانی از شرق و غرب که در گروه ۵+۱ گرد هم آمده بودند یک توافق برد - برد را که در آن هیچ کدام از طرفها احساس شکست نکنند به ثمر برساند. الگوی سیاست خارجی ایران در موضوع هستهای از تابستان۹۲ و با حضور میانهروها در دولت از تکروی در سیاست خارجی به اجماعسازی جهانی تبدیل شد. در این الگو نه قطعنامههای تحریمی «کاغذ پاره» است و نه فرار از مذاکره جایگاهی دارد.
آنچه در اقدامات عربستان در ماجرای استعفای سعد حریری روشن است آن است که حکام سعودی به اجماعسازی برای این اقدام خود بی توجهی نشان دادهاند و بدون محاسبه «هزینه - فایده» این اقدام و همینطور بی توجه به مواضع قدرتهای جهانی وارد میدانی شدند که بیرون آمدن پیروزمندانه از آن تقریبا غیرممکن است.ترامپ نیز در تلاشهایش برای بر هم زدن توافق هستهای به ایجاد اجماع جهانی توجهی ندارد و بی توجه به نظرات دیگر قدرتهای جهانی در حال تکروی در حوزه سیاست خارجی است و بدیهی است که چنین الگویی به شکست میانجامد.
مروری بر سه موضوعی که به طور خلاصه شرحی از آنها ذکر شد درسی هم برای ایران دارد. تصمیمگیران نظام سیاسی مستقر در ایران میبایست با توجه به این موارد و دیگر مثالهای مشابه در حوزه سیاست خارجی به این نکته بدیهی توجهی بیش از پیش نشان دهند که برای موفقیت در حوزه دیپلماسی چارهای جز اجماعسازی جهانی و همراه کردن قدرتها وجود ندارد و نمیتوان با کنار رفتن از میز مذاکره و واهمه از دیدار با سران کشورهای دیگر به موفقیتی دست یافت.