به روز شده در ۱۴۰۳/۰۷/۲۳ - ۱۴:۲۹
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۳ ساعت ۰۰:۴۶
کد مطلب : ۱۴۵۷۶۷
روایت‌گر جهان چهل تکه

داریوش شایگان: باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد

داریوش شایگان: باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد
گروه فرهنگی: داریوش شایگان در سال ۱۳۱۴ در تهران به دنیا آمد. مادرش،«جلیه رولوگیدزه»،اهل گرجستان روسیه و پدرش، «محمدرحیم شایگان»،بارزگان ایرانی بود. او در خانواده ای چندفرهنگی و چندزبانی رشد کرد و به گفته خودش، در آن خانه: «زبانهای گرجی، روسی [دایه ام روسی بود] ترکی عثمانی و ترکی آذری [که پدرم با آن به مادرم جواب می داد] رایج بوده است». اما با این حال پدر داریوش شایگان نسبت به یادگیری زبان فارسی نیز حساسیت ویژه ای داشت. شایگان در کنار فارسی، فرانسه را نیز به خوبی و از همان کودکی آموخته بود.
 
او که دانش آموخته سوربن فرانسه بود، در تهران به مدرسه فرانسوی زبان سن لویی رفت و برای ادامه تحصیل به خارج از ایران رفت و با مدرک دکتری در رشته هندشناسی در سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت. سال ۵۷ از ایران رفت و پس از ۱۲ سال در سال ۶۹ دوباره به ایران بازگشت.خواهرش – یگانه شایگان- نیزدانش آموخته هاروارد و استاد فلسفه بود که در سال ۱۳۸۶ بر اثر ابتلا به سرطان در پاریس فوت کرد. پسرش- رحیم شایگان- که دکترایش را از هاروارد گرفته است، رییس کرسی ایران‌شناسی در دانشگاه کالیفرنیا (یو سی ال ای) است.
 
شایگان پیش از انقلاب مرکز ایرانی «مطالعه فرهنگ‌ها» را در سال ۱۹۷۶ تاسیس کرد که پروژه ای گسترده بود. برای مثال به پیشنهاد آقای «رضا قطبی» – مدیر وقت تلویزیون- ۴۰ هزار جلد کتاب به ارزش یک میلیون دلار در حوزه علوم انسانی و هنر به زبان‌های مختلف فارسی، عربی، فرانسه و انگلیسی خریداری شد و کتابخانه بزرگی تاسیس کردند. هدف از تاسیس این مرکز این بود که برای هر فرهنگ جهانی یک مجموعه تهیه شود؛ به خصوص با فرهنگ های آسیایی مانند چین، هند و ژاپن - که ارتباط ایران با آنها قطع شده بود- دوباره ارتباط برقرار شود.برای این منظور قرار بود ایران، یک شعبه در قاهره، یک شعبه در دهلی و یک شعبه در توکیو تاسیس کند.
 
شایگان‌ در اوایل‌ دهه‌ ۱۹۷۰، استاد هندشناسی‌ و فلسفه‌ مقایسه‌ای‌ در دانشگاه‌ تهران‌ بود. تلاش‌هایش‌ را صرف‌ مطالعه‌ مقایسه‌ای‌ تمدن‌های‌ غیرغربی‌ از قبیل‌ چین‌، ژاپن‌، هند، مصر و ایران‌ می‌کرد؛ او در ۱۹۷۷ کنفرانس‌ بین‌المللی‌ گفتگوی تمدن‌ها را در تهران‌ برگزار کرد، که‌ به‌ یکی‌ از مسائل‌ اساسی‌ مواجهه‌های‌ بینا تمدنی‌ اختصاص‌ داشت‌ و با جوهره‌ گفتگو تماس‌ پیدا می‌کرد. پس بیراه نبود که شایگان در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه جهانی «گفتگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها» از دانشگاه آرهوس دانمارکبشود. «هانس کولر» - نماینده کمیته اهداکننده جایزه - در آن مراسم گفت:« پروفسور داریوش‌ شایگان‌ یک‌ نظریه‌ فلسفی‌ را بسط‌ و گسترش‌ داده‌، آنچه‌ امروزه‌ تحت‌ عنوان‌ گفتگوی‌ تمدن‌ها مورد بحث‌ قرار گرفته‌ و اشاعه‌ یافته‌ است‌، اصطلاحی‌ است‌ که‌ واقعاً خود وی‌ واضع‌ آن‌ است.»‌
اما از نظر شایگان بحثی که «محمد خاتمی» - رییس جمهور اسبق جمهوری اسلامی - به عنوان گفتگوی تمدن ها آغاز کرد نسبتی با پروژه فکری شایگان نداشت:‌ «بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها در دولت اصلاحات مطرح شد که البته من هرگز به خط‌مشی آن‌ها پی نبردم».
 
با وقوع انقلاب اسلامی، شایگان به فرانسه بازگشت و در آنجا به درخواست «کریم آقاخان»، موسسه ای برای انتشارآثار ناتمام هانری کربن1 با همکاری«شاهرخ مسکوب»تاسیس کردند. بعد از بسته شدن این موسسه او به واشنگتن رفت و موسسه «ایران نامه»را اداره کرد. سپس در سال ۱۹۹۱ به ایران بازگشت. پس از بازگشت به ایران با همکاری آقایان همایون پور، خرمشاهی و فانی نشر «فرزان روز» را تاسیس کردند. اگرچه این همکاری عمر کوتاهی داشت اما در ان دوره کوتاه نیز حدود ۳۵۰ جلد کتاب منتشر شد. کتاب‌هایی که به گفته خود شایگان بیشتر در زمینه هنر و فلسفه بود ومردم را به تفکر وامی‌داشت.
 
شایگان صرفا در زمینه فلسفه و مباحث آکادمیک فعال نبوده است. او به گفته خود رمان زیاد می‌خواند و البته دستی در نوشتن هم داشت. شایگان که پس از انقلاب اسلامی بیشتر به فرانسه می‌نوشت، در سال ۲۰۰۴ به علت نوشتن رمان «سرزمین سراب ها» به زبان فرانسه برنده جایزه «آدلف» از انجمن نویسندگان فرانسه شد. او در سال ۲۰۱۱ نیز مدال عالی ادبیات و زبان فرانسه را از آن خود کرد و همچنین نشان عالی دولت فرانسه با امضای «فرانسوا اولاند» - رییس جمهور وقت فرانسه – تقدیم او شد. این‌ها بخشی از جوایز و نشان هایی بود که داریوش شایگان دریافت کرده است. اما بخش مهمی از زندگی شایگان به کتاب‌های تاثیرگذار او بر می گشت.

یادداشت داوری اردکانی در سوگ داریوش شایگان
رضا داوری اردکانی در یادداشتی در سوگ داریوش شایگان نوشت: او می‌توانست زیر آسمان‌های جهان به سر برد و به همه‌ی فرهنگ‌ها احترام بگذارد و ایران را نیز عاشقانه دوست بدارد.
متن کامل یادداشت رییس فرهنگستان علوم در پی می‌آید:
هوالباقی؛ داریوش شایگان درگذشت. خبر کوتاه و ساده بود. گویی همه انتظار شنیدن آن را داشتند زیرا از هفته‌ها پیش او در بیهوشی تمام به سر می‌برد و کمتر به بهبودش امید داشتند. اما خبر در حقیقت، خبرِ ضایعه و مصیبتی بزرگ بود. برای کسی که از پنجاه سال پیش او را می‌شناخته و سال‌ها با او انس و الفت و دوستی و همدمی و همزبانی داشته است، تحمل شنیدن این خبر دردناک بود. در این دو سه دهه اخیر ما کمتر یکدیگر را می‌دیدیم ولی هرگز عهد دوستی را نگسستیم. اختلاف سلیقه‌های سیاسی داشتیم.

او در سیاست کانتی بود و با اینکه جهان کنونی و سیاست آن را می‌شناخت به صلح دائم کانت می‌اندیشید و سیاستی را دوست می‌داشت که اخلاقی باشد. به سیاست کاری نداشته باشیم زیرا دوستی ما ورای این حرف‌ها بود. سیاست ما را به هم نزدیک نکرده بود که از هم جدا و دورمان کند. شایگان که بود و چه کرد؟ او مردی نجیب، محجوب، منیع الطبع، کم حرف، و اهل دوستی و وفا و دور از تظاهر و تکلف بود. زندگی و مرگ را آسان می‌گرفت و کمتر غم دنیا می‌خورد. شایگان از بسیاری از ما بیشتر کتاب می‌خواند و بهتر می‌فهمید و به همه چیز و همه جا و حتی به فلسفه شاعرانه نگاه می‌کرد.

او شاعری بود که نمی‌دانیم چرا بعد از انتشار اولین دفتر شعرش دیگر شعر نسرود و به سراغ فلسفه و تصوف و ادیان شرقی رفت و دوره کوتاهی از زندگی اش را بیشتر صرف فلسفه کرد. حاصل این دوران، کتاب‌های “آسیا در برابر غرب”، “بت‌های ذهنی و خاطره ازلی” و “انقلاب دینی چیست” بود. این دوران دوران غلبه فلسفه به شعر در اندیشه شایگان بود که در حدود ده سال طول کشید. سپس شایگان به عهد جوانی خود بازگشت. هر چند که فلسفه هنوز او را رها نکرده بود. او باز هم فلسفه می‌نوشت اما زبانش، زبان شعر بود. گویی شعر و فلسفه در آثاری مثل “افسون زدگی جدید” به صلح و سازش رسیده بودند. مختصر بگویم. شایگان هرگز اهل بحث و جدل نبود. حتی کتاب‌های فلسفی اش را هم به زبان بحثی ننوشت. شاعری که به فلسفه رو می‌کند طبیعی است که اصراری در نوشتن و گفتن به زبان فلسفه نداشته باشد.

بالاخره شایگان در دو دهه آخر عمر به شعر و ادب بازگشت و سه اثر گرانبها در باب پنج شاعر بزرگ ایران و دو شاعر و نویسنده نامدار فرانسه بودلر و مارسل پروست نوشت. این هر سه اثر در ادب و نقد ادبی ایران ماندگار خواهند بود. آنها از جنس و سنخ تتبعات ادبی مرسوم نیستند، بلکه گزارش درآمیختگی شعر و رمان با جان نویسنده اند. در پایان عمر هم می‌خواست بازگشتی به فلسفه داشته باشد و درباره جهان کنونی که جهان ریاضی و هندسی است، کتابی بنویسد. کاش بود و این کتاب و بسی آثار خوب دیگر می‌نوشت. دریغا که دیگر نیست. من و شایگان بسیار به هم نزدیک بودیم ولی او وسعت نظر و بینش و ذوقی داشت که من از آن بی بهره ام و نظیرش را کمتر می‌توان سراغ گرفت. مهمتر اینکه او می‌توانست زیر آسمان‌های جهان به سر برد و به همه فرهنگ‌ها احترام بگذارد و ایران را نیز عاشقانه دوست بدارد. روانش شاد باد.
 
باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد
 
کانال تلگرامی «نامه‌های حوزوی» یادداشت «سیدصادق حقیقت»، استاد علوم سیاسی دانشگاه مفید قم را درباره‌ی تحول اندیشه داریوش شایگان که در شماره‌ی ۱۴۸ هفته نامه‌ی «صدا» منتشر شده بود را بازنشر کرد. در این یادداشت آمده است:
۱  - شایگان متقدم: شایگان در «ادیان و مکاتب فلسفی هند» و «آیین هندو و فلسفه اسلامی» و یا «هندویسم و تصوف» نشان می دهد که به چه میزان تحت تأثیر هانری کربن به فرهنگ شرقی علاقه دارد. هند به شکل خاص برای وی موضوعیت داشت. شایگان در دهه ۵۰ با تأثیر گرفتن از محافل احمد فردید، غرب ستیز شد و رویارویی شرق و غرب را مطرح نمود. از جمله اندیشمندان غربی که در این دوره بر وی مؤثر بودند می توان به نیچه، هایدگر و یاسپرس اشاره کرد. کتاب «بت های ذهنی و خاطره ازلی» در سال ۱۳۵۵ سعی می کند تفاوت های شرق وغرب را بررسی کند. همچنین، کتاب «آسیا در برابر غرب» در سال ۱۳۵۶ به نیهیلیسم و تاثیر آن برتقدیر تاریخی تمدنهای آسیایی از یک سو، و به موقعیت تمدنهای آسیایی در برابر سیر تطور تفکرغربی از سویی دیگر می پردازد. به عقیده وی، تمدنهای آسیایی اسیر نیهیلیسم شده اند، اما از این وضعیت خود آگاهی ندارند.
۲  - شایگان دوم: سالهای پیروزی انقلاب اسلامی شوک بزرگی به اندیشه سیاسی و اجتماعی شایگان وارد کرد. وی در کتاب «زیر آسمانهای جهان» (۱۹۹۲) اشاره می کند که علیرغم غیرسیاسی بودن، در دوران انقلاب اسلامی ایران به مدت یک ماه سیاسی شد! او در «انقلاب دینی چیست؟» و «آمیزش افقها» ایدئولوژی را بسان اسطوره در دوران باستان، و امری جزمی معرفی می کند. در واقع، ارتباط ایدئولوژی و مذهب، او را به وادی اندیشه سیاسی به شکل خاص می کشاند. خاصیت ایدئولوژی آن است که سنت را از محتوا خالی می کند. وی بر خلاف دوره اندیشه ای متقدم خود، معتقد است که اگر نوری هم وجود دارد از غرب می آید، نه از شرق!
– شایگان در «نگاه شکسته: اسکیزوفرنی فرهنگی» (۱۹۸۹) که به شکل مقاله با عنوان «تعطیلات در تاریخ» منتشر شده، ما را در حد فاصل دو عالم اپیستمه های فوکویی و پارادایم های نامتجانس کوهنی قرار می دهد. حداقل توصیه صریح او در این میان، آن است که برای برون رفت از نظام مشکلات باید از بنیادگرایی پرهیز کرد.
– «زیر آسمانهای جهان» که مجموعه گفتگوها با رامین جهانبگلو است، هم تنوع فرهنگها و تقابل سنت و تجدد را مطرح می کند، هم ورود شخصی اش به مرحله جدیدی از زندگی. او دیگر به انحطاط غرب عقیده ندارد؛ چرا که مدرنیته سرنوشت بشریت است. به نظر وی، تقابل شرق و غرب معنا ندارد، و انقلاب اسلامی نسخه اسلامی ضد فرهنگ غرب قلمداد می شود. وی در «انقلاب اسلامی چیست؟» (آمیزش افقها، گزینش و تدوین محمد منصور هاشمی) ادعا می کند که «اسلام» و «انقلاب» دو جهانی هستند که با هم خویشاوندی هستی شناختی ندارند.
۳  - شایگان متأخر: شایگان متأخر را عمدتاً باید از طریق «افسون زدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار» شناخت. پدیده اسکیزوفرنی فرهنگی امری جهانی است، و تنها به ایران و اسلام تعلق ندارد؛ چرا که هویت امری سیال، و نه ارزشهای ثابت و مطمئن، است. شایگان متأخر دیدگاهی کثرت گرایانه و معنویت گرایانه سیاره ای مبتنی بر اندیشه واتیمو و روابط شکلی «ریزوم وار»، به تعبیر ژیل دلوز، دارد. مبنای این مرحله فکری از زندگی او، دیدگاهی جهانی است. وی در «نامه به نسلهای آینده» (آمیزش افقها) می نویسد: «موجودات دو رگه یک پایشان در فرهنگهای ماقبل تاریخشان است، و پای دیگرشان در استحاله ها و دگردیسی های آینده».

– شایگان، قبل از بستری شدن، شخصاً بر مساله تحول فکری اش مهر تأیید زد: «مسایل دیگری برایم مطرح شده و متحول شده‌ام. خب، آدم متحول می‌شود دیگر! به قول فرانسوی‌ها فقط ابلهان متحول نمی‌شوند!». مهم تر آن که او به جای توجیه سابقه روشنفکری خویش با صدای بلند فریاد می زند که «ما گند زدیم!». هر روشنفکری جرأت بیرون آمدن از لاک خود و نقد بی رحمانه خویش را ندارد: «ایران در سال‌های دهه‌های چهل و پنجاه داشت جهش می‌کرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم. علت عدم موفقیت ما این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیب‌های جامعه‌ی ما در آن هنگام چپ‌زدگی شدید بود که با اتفاقات بیست‌وهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمان‌گرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد. باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد!».
برچسب ها: داریوش شایگان