روز ۲۹ اکتبر روز تولد کورش كبير نیست، روزی است که در تقویم های جهانی، کورش به بابل وارد میشود و منشور استثنایی خود را به عنوان یک فرمان صادر میکند.
اصل این منشور اکنون در موزه بریتانیای لندن، و کپی آن در تالار سخنرانیهای سازمان ملل متحد، به عنوان اولین منشور جهانی در ارتباط با حقوق بشر قرار دارد.
گفتني اينكه کورش بزرگ در زمانه ای که هیچ امپراتور و سزار و رهبر سیاسی وجود نداشت که در شناسنامه اش جز جنگ و خشونت و در نهایت اندکی رفاه و دادگری برای فقط بخشی از ملت خویش، یعنی «بزرگان و نجبا» وجود داشته باشد، هدیه ی کورش بزرگ نه تنها به مردم خویش که به مردمان سرزمین های دیگر، مجموعه ای بود از آزادی مذهب، آزادی محل کار و زندگی، فراهم سازی زمينه رفاه و شادمانی همه مردمان و مهم تر از همه حذف بیگاری و بردگی.
... کورش آشتیخواهانه به بابل اندر شد، سربازان بسیار او دوستانه در بابل گام برداشتند... و او نگذاشت کسی در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده شود... او مردمان ستمدیده را از درماندگی رهانید.. آوارگان را به خانه های خود بازگرداند... بردگان را از بیگاری نجات داد... و فرمان داد که هر کسی در انتخاب مذهب و محل سکونت خود آزاد باشد.. ...»(برگرفته از اولین و معتبرترین نسخه ترجمه شده منشور کورش بزرگ از دانشمند زبانشناس و باستانشناس، دکتر عبدالمجید ارفعی)
متن کامل منشور کورش بزرگ نخستین اطلاعیهي حقوق بشر در جهان
۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَک - کـ َ- دی - ای)، ...
۲. ... همهي جهان.
(از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که ميتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو ميشود.)
۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
۴. او آیینهاي کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
(«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است. این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه»
منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَد، شاه چهار گوشهي جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ … نوهي کورش، شاه بزرگ … نبیرهي چیش پیش، شاه بزرگ …
دارد که در حماسهي سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شده است. آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران، ۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» ميداند. از سوی دیگر «کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار ميآوردند و «کاشـّو / کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهي «کاس» برای رنگ آبی در گویشهاي محلی بکار ميرود. برای نمونه در گیلان، مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب ميکنند. همچنین برای آگاهی از پیوند اَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهي هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به : مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، ۱۳۸۲)
۶. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهایی ناپسند ميکرد، خشونت و بدکرداری.
۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت ميکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
(گمان ميرود نام «مردوک» با واژهي آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای «جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگیهاي دیگر مردوک شباهت هایی با «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهي «مشتری» متجلی ميشده است. همان گونه که مردوک را با نام «اَمَـر - اوتو» ميشناخته اند؛ از او با نام آریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد ميکردهاند که به معنای «بزرگ ترین سرور» بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند است)
۸. او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوه ای ساکنان شهر را آزار ميداد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود ميکرد ... همهي مردم را.
۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند. (منظور آبادانی و فراوانی و آرامش)
۱۰. مردم از خدای بزرگ ميخواستند تا به وضع همهي باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهي شان رو به ویرانی ميرفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهي کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند.
من برده داری را بر انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهي مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همهي مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (همهي انـسان ها) دادگرانه رفتار کرد.
(در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر ميدانند. اما به نظر ميآید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهي دوم پیش از میلاد به میان دورود مهاجرت کرده بوده اند؛ اطلاق ميشده است.)
۱۴. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره ميکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشهي نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
(ممکن است منظور دیده شدن سیارهي مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی، سیارهي مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بوده است. نک به : بارتل ل. واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهي همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتی منظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان ميداند.)
۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانه ای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره ميسپردند.
۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.
۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهي فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههاي درخشان او را بوسیدند.
۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همهي ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهي جهان.
(از این جا روایت به صیغهي اول شخص و از زبان کورش بازگو ميشود. استرابو نقل ميکند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود «کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او «اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بوده است. نک به : جغرافیای استرابو، ترجمهي هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹)
۲۱. پسر «کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهي «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهي «چیش پیش» (شی - ایش - بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل»
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاههاي مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم.
(بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی ميدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
(«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه» خوانده ميشده است. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارش او، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهي نبونید» و نیز در «تواریخ هرودوت»(کتاب یکم) تایید شده است. برای آگاهی از سالنامهي نبونید نگاه کنید به : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.)
۲۳. همهي مردم گامهاي مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دلهاي پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
(پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهي گزنفون نیز تایید شده است. گزنفون اظهار ميدارد که مردمان همهي کشورها با رضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتاب یکم))
۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاههاي مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهي بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهاي آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهي مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهي سپاهیان من،
۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهي شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
۲۹. و همهي پادشاهان سرزمینهاي جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهي مردم سرزمینهاي دوردست، همهي پادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهي چادرنشینان،
۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)
۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)، «زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ - ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بود را بگشایند.
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همهي مردم گامهاي مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دلهاي پاک مردم بابل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
همهي خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم. همهي مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههاي خود برگرداندم. خانههاي ویران آنان را آباد کردم. همهي مردم را به همبستگی فرا خواندم.
(با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما او همچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بوده است که هر کس در پرستش خدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانی با سختگیری و خشونتهاي بی شمار و اعمال سلیقههاي شخصی در تحریف آیین زرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.)
۳۳. هم چنین پیکرهي خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
۳۴. به نیایشگاههاي خودشان بازگرداندم، بشود که دل ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههاي مقدس نخستین شان بازگرداندم،
(گشایش و بازسازی نیایشگاه ها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناخته شده است. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده، آمده است : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و «اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحهي ۱۵۶ مقالهي W. Eilers در کتاب شناسی)
۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی ميدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»
(در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه» (اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یا اهورامزدا و بهشت برین است.)
۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهي مردم جامعه ای آرام فراهم ساختم.
(صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم) ...
۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردک ها و کبوتران …
(از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافته ای است که در مقالهي «دربارهي منشور کورش» به آن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهي بلافصل سطرهای پیشین نیست.)
۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور - اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) را استوار گردانیدم ...
۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،
۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
۴۱. ... به انجام رسانیدم.
۴۲. دروازه هایی بزرگ برای آن ها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ ...
۴۳. ... کتیبه ای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
۴۴. ...
۴۵. ... برای همیشه !
خیلی حرفه ها . طرف گفته اونموقع که هر کی آزاده دین خودش رو داشته باشه . (9541)