در
ابراهیم حاتمیکیا در مراسم تقدیر دانشجویان دانشگاه تهران از فیلم «چ» كه به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران (تشكل اصولگراي نزديك به گروه پايداري) با حضور مهدی چمران، و عوامل فیلم «چ» در سالن فردوسی دانشگاه تهران برگزار شد در سخناني تند عليه دستاندركاران و داوران جشنواره فيلم فجر، حتي رييسجمهور را هم از انتقادات خود بينصيب نگذارد و به کراوات زدن علي معلم يكي از منتقدان و كارشناسان سينما و از داوران اين دوره جشنواره فيلم فجر هم حمله كرد كه البته با استقبال خودجوش و پرشور رسانههاي تندروي اصولگرايان هم مواجه شد!
حاتمیکیا كه در طول فضاي تيره 8 ساله قبل در حوزه فرهنگ و هنر عملا با سكوت خود مهر تاييدي تلويحي بر مديريتهاي ارشاد دوره احمدينژاد زده بود حالا و پس از چندماه كه از عمر دولت جديد ميگذرد، به خاطر آراي داوران جشنواره (درمورد فيلم خود) آنچنان برآشفته و اوضاع فرهنگي را نامناسب يافته كه بخش عمدهاي از يك سخنراني عمومياش را به حمله و اتهام زني به دستاندركاران جشنواره فيلم فجر اختصاص داد و با وارد كردن اتهام به آنان گفت: ورود به مسائل پیچیده دفاع مقدس در «چ» لازم بود تا ببنیم چه چیزی به درد امروز من میخورد و کدام بخش از زندگی چمران به درد امروز من میخورد. اما وقتی میبینم که از طرف جریان خود جشنواره به این اعتنا نمیشود، چیزی که برمیگردد به شیوه مدیریت جشنواره فجر ترجیح میدهم گوشهای بایستم. وقتی این دوستان الگوهایشان را از آن ور آب میگیرند، الگویشان را از نوع زمین میگیرند و از ردکارپت، دیگر چه کار میشود کرد.. من فکر میکنم به جای اینکه به زیر کفشها و رنگی که زیر کفشها قرار میگیرد، دقت شود باید به افکار و تفکر دنیای شرق توجه کنند.
وي افزود: واقعیت این است که وقتی فیلم «چ» حتی در حوزه فیلمنامه به عنوان مضمون واجد شرایط هنری و فرهنگی هم انتخاب نمیشود، این معنی دارد و معنیاش این است که این مساله مساله دوستان ما نیست. اینجا همان پاشنهاشیلی است که من با آن مشکل دارم. ورود به دوران اول انقلاب که دورانی به شدت پیچیده است همانند ورود به میدان مین است...
حاتمیکیا سپس تلويحا با بيارزش شمردن جوايزه جشنواره فيلم فجر با اشاره به جوایز متعددی که از جشنوارههاي فجر گرفته است گفت من از این شیشهها(!!) زیاد دارم و اصلا جایی هم ندارم که این شیشهها را آنجا بگذارم. بحث من اصلا سیمرغ نیست. بسیار وسیعتر از این است.
وی سپس و پس از هر آنچه كه ميخواست به هيات داوران جشنواره بار كرد، به يكباره گفت: من احترام خاصی به هیئت انتخاب قائل هستم! اما علي معلم که هر دولتی میآید سرجای خود هست و کارش را انجام میدهد در دورهی آقای احمدینژاد حضور دارد و در دوره آقای روحانی هم حضور دارد و به هر شکلی در همه محافل با پاپیون و با کراوات حضور دارد، من از ایشان میپرسم که من قیممآب هستم یا ایشان. که مرا متهم به قیممـآبی می کند. من فقط یک اعتراض کردم که ایهاالناس به داد این جریان فرهنگی برسید که در کشور میگذرد. وي اما توضيح نداد پاپيون و كراوات علي معلم چه ربطي به مشكلات سينما و جشنواره فيلم فجر دارد.
حاتمیکیا سخنانش را اینگونه پایان داد: جناب آقای روحانی جریان فرهنگی مردان بزرگ میطلبد نه کسانی که نمیتوانند 24 ساعت پای حرفهای خود بایستند. من بابت این نوع سخن گفتن هزینه دادم. وي البته توضيح نداد در اين سالها كدام هزينه را داده است در حاليكه به اقرار همه اهالي سينما، حاتمي كيا و فيلمهايش اصولا وامدار جنگ و رزمندگان و دفاع مقدس است.
همين زمينه خبرگزاري آنا نقدي بر اظهارات او داشته كه در زير ميخوانيد:
این روزها حاتمی کیا با فيلم «چ» (درباره شهيد چمران) بعد از مدتها به خط نخست اخبار سینمایی و هنری بازگشته است. فیلمی که با هزینهای حدود شش میلیارد تومان ساخته شده و قرار بوده مقطعی از تاریخ معاصر ایران را به بهانه حضور چریکی استثنایی به نام و یاد مصطفی چمران تصویر کند. اما از آنجا که حاتمی کیا گمان نمی کرد سیمرغ کارگردانی و بهترین فیلم مثل سالهاي قبل بر دوش مبارکش ننشیند و با بی مهری اهل رسانه و منتقدان حرفهاي مواجه شود، بازی تمیز و زیرکانهاي را آغاز کرد تا برای فیلم متکلف و پُرتصنع اش در محافل عمومی و مردمی اعتبار کسب کند. او متلکها و زخم زبان هایش را در مراسم تقدیر از فیلم «چ » در شهرستانها نسبت به سایر همکارانش در سینما در شمایل سربازی در مسیر گام زدن در میدان مین نه فرش قرمز اعلام کرده است اما این سوال مطرح ميشود که: «کدام میدان مین ، آقای حاتمی کیا شما که روی کیک خامهاي نشسته اید»؟
در زمانهاي که فیلمسازان جوان و نسل تازه از راه رسیده برای ساخت آثارشان ماهها پشت در مدیران ارشاد ميمانند و گاه با هزینه یک چهارم فیلم شما نخستین کارشان را به زحمت ميسازند و خوب و خوش استیل بدون ادعا کار ميکنند، ابراهیم حاتمی کیا تا لب تَر ميکند، تهیه کنندههاي بخش خصوصی و دولتی با افتخار در کنار او قرار ميگیرند. برادر بزرگوار! واقع بین باش، در هر دورهاي چه این طرفی و چه آن طرفی جنابعالی محبوب مدیران سینمایی بوده و اراده کرده اید هر فیلمی ساخته اید. آیا شما «مهدی نادری نجف آبادی» را ميشناسید؟ کسی که برای ساخت فیلم جنگی «بدرود بغداد» پشت در مدیران ارشاد موهایش را سپید کرد. آیا شما مجید قربانی آهودشتی فیلم ساز 47 ساله مازنی با دو دهه سابقه ساخت فیلم کوتاه و کسب جوایز گوناگون داخلی و خارجی ميشناسید؟ آیا شما نام شهید «محسن اسحاقی» را شنیده اید؟ جوانی فریدونکناری که در دهه 60 قایق تعمیر ميکرد و در زمان حضور در جبهه به فرماندهی دریایی لشکر 25 کربلا رسید و به شکل غریبی طعم شهادت را نوشید! حال همولایتی اش ميخواهد با زبان سینما زندگی او را تصویر کند اما 4 سال است که حتی همرزمان سابق شهید که اکنون به جایگاهی رسیده اند هم از او برای این کار فرهنگی حمایت نمی کنند.
حاتمی کیای عزیز! «چمران» نام بزرگی است اما شهید «هادی نیکزاد» همبازی زمان نوجوانی ما در زمینهاي خاکی، که در 15 سالگی به جبهه رفت و خوراک کوسههاي اروند شد و نیم تنه اش به شهر ما بازگشت به بزرگی «چ» شما نباشد. ولی فیلم ساز یا فیلم سازان ناشناخته این دیار که دغدغه کاری برای این شهدای بی نام نشان دارند؛ باید 4 سال با وعده و عیدهای مسوولان مو سپید کنند. اما برای شما سفره پهن است و مهمانی مهیا!
فیلمساز گرامی! قاعده بازی را شما خوب فراگرفته اید و ميدانید چگونه از آن برای خودتان بهره برداری کنید! همین 2 سال پیش بود که بعد از مدتها در رسانه ملی و برنامه پُرمدعا و فخر فروش «پارک ملت» ظاهر شدید. مجری زیرک برنامه مدام در جهت دیدگاههاي شما سخن پراکنی ميکرد. همان موقع شاید هم از قبل ترها بود که مدام در محافل اعلام ميکردید که به خانواده شهدا مدیون هستید و دینی دارید. چند قطره اشکی هم پدیدار شد، بغضی هم چاشنی آن! اما برادر بزرگوار چرا از خودتان خرج نمی کنید؟ ميخواهم بدانم برای خانواده شهدای مظلوم هوانیروز و نیروی زمینی ارتش که عزیزانشان در ماجرای پاوه حضور داشتند و در فیلم «چ» شما به عمد محو شدند چه پاسخی دارید؟ فیلم ساز محترم! امیدوارم شما یادداشتهاي زنده یاد «صیاد شیرازی» در ارتباط با ماجرای پاوه را خوانده باشید! فیلم شما با عرض معذرت بخشی از واقعیت را تحریف کرده و نسخهاي نیمه کاره را به سمت مخاطب شلیک کرده است!
شما درباره این قضیه مسئولید و باید پاسخگو باشید! فیلمی که تصنع از آن ميبارد و اگر ضرب شصت تکنیکی مد نظرتان است که یک دهه قبل شما اثبات کردید که این کاره اید؟ و ما هم در این مورد شما را قبول داریم! متاسفانه یا خوشبختانه هنگام نمایش فیلم «عصبانی نیستم» (ساخته درميشيان) در برج میلاد پشت سر شما نشسته بودم. شما آمده بودید که فیلم همکار و هم نسل خودتان - کمال تبریزی - را ببینید. برنامه نمایش «طبقه حساس» بنابه دلایلی تغییر کرد. همانطور که کمال تبریزی هنوز از زیر سایه «لیلی با من است» بیرون نیامده شما هم هنوز نمی خواهید یا نمی خواهند که از شمایل حاج کاظم «آژانس شیشه ای» جدا شوید. دوستان و علاقمندان شما بخاطر ساخت 2 فیلم «دعوت و گزارش یک جشن» به چهارمیخ تان کشیدند و برای فیلم متوسط «چ» کلی تعریف و تمجید نثارتان کردند. برخلاف هواداران شما معتقدم بخشی از حاتمی کیای خالص و بی غل و غش در همان 2 فیلم مغضوب طرفداران شما ملموس بود.
فیلم ساز کهنه کاری چون کیمیایی نیز سالهاست توسط حواریون و مریدانش احاطه شده و برای هر اثر بی روحش کف و حورا ميکشند. امسال برای «متروپل» حواریون وی نه تنها به وجد نیامدند بلکه کلی حال استاد را هم گرفتند. برادر بزرگوار! مراقب باش به سرنوشت کیمیایی و فیلم هایش دچار نشوید.
اما مطلب اصلی که ميخواهم بدان اشاره کنم به زمان پایان نمایش «عصبانی نیستم» مرتبط است. وقتی چراغهاي سالن روشن شد، دیدم که از دستپخت تازه فیلم ساز جوان برافروخته اید، صورت شما سرخ شده بود. «عصبانی نیستم» به نظر نگارنده یک فیلم شعاری و پروگاندابود اما ساختار بصری و ضرباهنگش حرف نداشت. نمی دانم شاید از حضور نسل تازه نفس و شتاب فزاینده آنها احساس خطر کردید. نسلی که فیلم زیاد ميبیند، ساختار شکن است، از جیب خودش خرج ميکند و با کمترین امکانات و بدون سر و صدا فیلم هایش را پیش ميبرد.
برادر بزرگوار! به نسل تازه کار و برخی از همکاران با سابقه تان برچسب زده اید که از سفارت هلند و سوئیس پول ميگیرند. شما هم با میلیاردها پول بیت المال اثری به زعم حامیان تان فاخر ساخته اید که از ابتدای ساخت تا اولین نمایش آن در برج میلاد با حاشیه و جیغ و فریاد همراه بود و هنوز هم زیرکانه توسط خود شما در محافل با مظلوم نمایی ادامه دارد!
شنیده ام برای این که به «چینی نازک تنهایی شما» خدشهاي وارد نشود و با طیب خاطر پروژه میلیاردی «چ» را پیش ببرید، فیلم توقیفی «گزارش یک جشن» شما را مدیران سازمان سینمایی پیشین خریدند و به قول امروزیها کلی به شما حال دادند. کدام یک از فیلم هایی که این سالها پشت حصار توقیف خاک ميخوردند از این بذل و بخشش و موهبتها برخوردار بودند؟!