حسین علیپور
گروه مقالات: محمود احمدینژاد را میتوان آخرین چپ گرای محذوف جمهوری اسلامی دانست. كسی که روزگاری با چپگراییاش در مقابل بزرگترین راستگرای نظام یعنی هاشمی رفسنجانی ایستاد و او را به حاشیه راند، امروز حتی حاشیه را نیز برای خود مأمنی مطمئن نمیداند. در واقع دو قطبی بوجود آمدهی آن سالها دوقطبی چپ و راست بود البته نه به معنی مرسوم که معنای کلاسیک ش میچربید.
در واقع تعریف چپ و راست به انقلاب فرانسه برمیگردد، همان زمان که مخالفین تندرو و انقلابی نظام سلسله مراتبی ِ قدرت در سمت چپ مجلس مینشستند و میانه روهای متعادل در سمت راست. این گونه بود که چپ نماد تغییر وضع موجود شد و راست نماد حفظ وضع موجود، چپ نماد اعتراض شد و راست نماد اعتدال. چپها از عدالت به نفع طبقهی پایین سخن میگفتند و راستها از آزادی برای همهی طبقات.
هر انقلاب نیز در ابتدای امر خود دو چهره دارد؛ چهرهای که تندروی و انقلابیگری را سرلوحه دارد و جزء خود هیچ چیز را درست نمیداند و چهرهای دیگر که به اصلاح گام به گام معتقد است که البته در اوایل هر انقلاب چپ گرایان را قدرتی دیگر است اما گذر زمان از قدرتشان میکاهد و اگر راهنمای به راست و میانه روی نزنند سرنوشتی نامعلوم انتظارشان را میکشد. راستگرایان اما همواره بیش از انقلابیگری به ثبات نظام میاندیشند، در مسلک آنان حفظ نظام اما واجبتر از تندروی است. آنان معتقدند تا زمانی که بهاندازه کافی قدرتمند نشدی میبایست محافظه کار باشی. این گونه است که یکی هاشمی میشود و دیگری احمدی نژاد. یکی از آزادی میگوید و دیگری بر طبل عدالت میکوبد.
یکی به ثبات میاندیشد و دیگری به تغییر و آنکه قاعدهی بازی را نمیخواند مجبور بهترک زمین است حتی به شرط نهی و آنکه این قاعده را میفهمد در زمین ِ بازی میماند حتی به شرط مصلحت!
نظمگریزی چپها و نظم پذیری راستها در طول انقلابها جریان دارد و این مهم به سبک جورج اوروِل فقید و کتاب قلعهی حیواناتش شامل همه انقلابها میشود، و در طیِ مسیر هر چه از انقلاب دورتر شویم از رنگ چپ کاسته و به رنگ راست افزوده میشود.
چپها و راستها نمایندگانِ همیشگی انقلابهایند اما گویی حفظ نظامهای انقلابی آنگاه که از انقلاب دور میشوند مستلزم ِ حذف چپگرایان است حتی اگر تاریخ قضاوت کند چه راستهایی قهرمان چپها شدند و چه چپهایی مجبور به راستگرایی. به نظر تئوری فرانسیس فوکویاما را در داخل نظامها هم میتوان گسترش داد. او در نظریهی جهانی«پایان تاریخِ» خود پس از فروپاشی شوروی از لیبرال دموکراسی بعنوان آخرین مدل حکومتی برای جهان نام برده بود. در نگاه فوکویاما پایان کمونیسم، آغاز هژمونی لیبرالیسم بود؛ یعنی غلبه آزادی بر عدالت. در نگاه داخلی نیز گویی پایان احمدینژاد به منزلهی حذف چپ گراییاست و شروع گسترده راستگرایی. آنان را چارهای جز حذف نیست هرچند روزگاری خود قادر به حذف بوده باشند. . .!
واقع بینانه به مسایل بنگریم نه سلیقه ای و حزبی ! (344061)