هادی کمالی
پنجاه و ششمین شمارهی ماهنامهی اندیشه پویا، یادداشتی دارد به نام "روشنفکران، پیشتاز تهییج تودهها". گزارش را علی بزرگیان در ذیل پرونده ویژهای تحت عنوان "اولین اصلاحطلب انقلاب" نوشته و در آن دیدگاه برخی از روشنفکران وقت را پیرامون دولت موقت و شخص مهندس بازرگان مطرح کرده است.
این گزارش مبتنی بر نقل قولهای منتشر شده در مطبوعات آن زمان است و کنار هم قرار گرفتن آنها موجب شده تا پس از چهلسال تصویری متفاوت از فضای روشنفکری ایرانِ پس از انقلاب ترسیم شود.
تصویری که دور از انتظار است و گفتهاند باعث بهت و حیرت مخاطبان شده. تا جایی که بحث بر سر آن دستکم در فضای مجازی جریان دارد. روشنفکران شناخته شدهای مثل احمد شاملو، رضا براهنی، محمود دولتآبادی، نجف دریابندری و غلامحسین ساعدی عموما در آن روزها با ادبیاتی بسیار تند منتقد دولت موقت و شخص مهندس بازرگان بودند. رگهی واحد در همهی آن انتقادها، حمله به دولت موقت به دلیل سستی در "مبارزه با آمریکا" یا نداشتن "روحیهی انقلابی" در مدیریت کشور است. همان چیزهایی که سالها باید میگذشت تا از فضیلتی قطعی در نظر روشنفکر انقلابی آن زمان، به نقطه ضعفی تردیدپذیر از نگاه سیاست مبتنی بر منافع ملی در امروز، تغییر مفهوم دهند. به نظر میرسد تعجب مخاطب، بیشتر ناشی از عدم شناخت واقعیتهای جامعهی انقلابزده و جوّ فکری و فرهنگی پس از انقلاب است. فضایی که آنچنان پیچیده و ملتهب و هیجانی بود که حتی روشنفکران جامعه نیز از تاثیرات آن مصون نماندند.
روح اندیشهی چپ -که در کالبد فرهنگ حلول کرده بود- و تاثیر تفکرات سوسیالیستی بر جریان روشنفکری ایران، از ابتدای دههی بیست شمسی آشکار است. سالهای بعد هم که مقارن با وقوع نهضتهای آزادیبخش کمونیستی در آمریکای لاتین و ویتنام بود، شاهد گسترش و تعمیق بیش از پیش فرهنگ مبارزاتی چپ و تاثیر ایدئولوژیهای مارکسیستی بر جریانهای روشنفکری و سیاسی ایران هستیم. پیشتر حزب توده و بعد از آن بسیاری گروههای سیاسی دیگر با ایدئولوژیهای چپ یا التقاطیِ اسلامی-مارکسیستی و با شعارهای ضد سرمایهداری دست به مبارزه زده بودند. این نشان از پیشگامی جنبش چپ، در جریان مبارزات سیاسی ایران دارد. از مبارزه گذشته، چپگرایی در ساحت فرهنگ و ادبیات هم جریان غالب و ژست مقبول بود. جلال آلاحمد را مثال تمامعیار چپگرایی در تاریخ روشنفکری ایران میدانند. روشنفکران دیگری چون خلیل ملکی و احسان طبری و بزرگ علوی هم، همه روزی از اعضای حزب تودهی ایران بودند. سیاوش کسرایی و ساعدی هم همینطور.
ابتهاج و صمد بهرنگی هم سوسیالیت بودند. با کمی تسامح میتوان فضای روشنفکری ایران در سالهای قبل و منتهی به انقلاب و حتی سالهای ابتدایی انقلاب را فضایی به طور کلی در تسخیر نگاه و ادبیات چپگرایانه دانست. شاید سخت باشد که بتوان نقطهی افتراقی بین مفهوم روشنفکر ایرانی و مارکسیسم در آن سالها پیدا کرد. شعر، رمان، شعارهای مبارزاتی، و در یک کلام فرهنگ، متاثر از نگاه چپ و فریفته شعارهای دلچسب و امیدبخش مبارزه با امپریالیسم بود. در چنین فضایی ماهیت جریان روشنفکر ایرانی قابل تصور است و باید ذهن و زبان روشنفکر ایرانی را در آن دوره، و در چنین فضایی تجسم کرد. باید گفت هرچند نقلقولهای مطرح شده پیرامون دولت موقت از همهی طیفهای روشنفکری ایران نیست، اما غالب اهالی فرهنگ با همین نگاهِ مد روز به سیاست مینگریستند. دیدگاهی که در آن شعارهای جذاب مارکسیستی مبارزه با استعمار و امپریالیسم و آمریکا را والاترین اهداف بشر معرفی میکردند. باید پذیرفت که نقد روشنفکران زمان بر دولت موقت بیش از آنکه مبنای تحلیلی و سیاسی داشته باشد، متاثر از دیدگاه چپگرایانهی آنها بود.
به جز تسلط مارکسیسم بر جریان روشنفکری، نکتهی دیگری نیز در این مساله وجود دارد. و آن "انقلاب" است. انقلاب پدیدهای است که با مفهوم تندروی و ساختارشکنی عجین است. بعد از انقلاب، اقدام انقلابی است که طرفدار دارد. هر چه تصمیمگیریها و اقدامات ساختارشکنانهتر و انقلابیتر باشند، مقبولتر میافتند و متهورانهتر تلقی میشوند. در این فضا متاسفانه جایی برای دوراندیشی و اقدام بر اساس منافع ملی نیست. شعار بیشتر خریدار دارد. این واقعیت انکار ناپذیر پس از انقلاب است، و باید پذیرفت که جریان روشنفکری ایران هرگز از درافتادن به این ورطه مصون نماند.
مرحوم مهندس مهدی بازرگان با پشتوانهی سالها مبارزه و به اعتبار شخصیت منحصر به فردش آنچنان وسعت نظری داشت که علیرغم اشتباهاتی که ممکن است در کارنامهی سیاسیاش پیدا شود، هرگز نه متاثر از فضای غالب و فریبندهی چپ شد و نه هیچگاه اقدامات مردم پسند رادیکال و انقلابی را جایگزین نگاه عقلانی و مبتنی بر منافع ملی کرد. عمدهی انتقاداتی هم که از سوی جامعهی روشنفکری متوجه او بود به همین دلیل است. روشنفکر جامعهی ایرانی هم ناگزیر وارث رگههایی از توسعهنیافتگی سرزمینش است و متاثر از فضای زمانه. امروز و پس از گذشت چهل سال، ما با دانستن همهی فراز و نشیب های تاریخ اینگونه قضاوت میکنیم اما در زمانهی مهندس بازرگان، گویی دو توفان مهیب و قدرتمند ساحت فرهنگ و سیاست ایران را در مینوردید. یکی "فرهنگ چپ آمریکاستیز " و دیگری "فضیلت شمرده شدن انقلابیگری"، آنچنان که حتی روشنفکران نیز نتوانستند ماهیت نگاه مداراگر و ملی مهندس بازرگان را دریابند، و محک قضاوت به تاریخ سپرده شد.