به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۱۰ - ۱۱:۱۹
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ ساعت ۱۶:۱۵
کد مطلب : ۴۲۶۱۸۰

جاذبه‌های قدرت میان اصول‌گرایان

جاذبه‌های قدرت میان اصول‌گرایان
رضا صادقیان
کانون میدان سیاست قدرت است و نزدیک شدن، لمس و جاذبه‌های پیدا و پنهان قدرت آنقدر از کشش برخوردار است که حتی تشنگان خدمت برای مردم توانایی پوشاندن آن را در عرصه عمومی ندارند.
اول: برخلاف نظر شماری از تحلیل‌گران، اصولگرایان به عنوان یک جریان سیاسی نسبتا فراگیر از اختلاف نظرهای چشم‌گیری در میان خودشان رنج می‌برند. هنگامه‌ای که یک نیروی سیاسی را به صورت جریان و طیف سیاسی در نظر بگیریم، طبیعی است که احزاب مختلف این جریان با عنوان‌های مختلف و حزبی و براساس شرایط سیاسی گرد یکدیگر قرار بگیرند، خصوصا در زمان انتخابات که همه کوشش می‌کنند تا مچ رقیب را در بازی برابر و نابرابر خم کنند. اما این اتحاد فقط در همان زمان معنا پیدا می‌کند و پس از کسب پیروزی هر کدام از چهره‌ها برای کسب جایگاهی برتر و جذب نیروهای خودی در ساختارهای تحت مدیریت بیش از تصورات معمول چانه‌زنی می‌کنند تا سهم بیشتری قسمت آنان شود. ورود یکباره فارغ‌التحصیل‌های دانشگاه علم و صنعت، شریف، امام صادق(ع) و... در دوره‌های گذشته و امروز نشانه‌ای روشن چنین شرایطی است. حتی آنان که مدعی داشتن علم، دانش و تحصیلات تکمیلی بودند ذره‌ای برای پیوستن و کسب امتیازهای بیشتر در ساختار مدیریت‌های شهری، نهادهای غیر دولتی و دولت تردید نکرده‌اند. بخشی از بحث و جدل‌های چهره‌ها و نیروهای تعریف شده در جریان اصولگرا در چنین چارچوبی قابل فهم است.
دوم: اختلاف نظرهای ریاست مجلس و رئیس دولت سیزدهم این روزها عیان‌تر از آن است که در لابلای خبرها مخفی بماند. نه تنها امروز، بلکه این اختلاف از سال‌های قبل هم نمایان شده بود. با این حال به اسم همبستگی، همراهی، هم‌افزایی و یکدست شدن نیروهای انقلاب اندکی در سال 1396 به محاق رفت و حال در نمایی دیگر خود را بروز داده است. مسائلی که از سوی ابراهیم رییسی در سال 1397 و روز دانشجو مطرح شد بخشی از این اختلاف نظر است. آقای رئیسی اعتقاد داشت قالیباف حاضر بود در ستاد وی فعالیت کند و از حضور در انتخابات انصراف دهد. از طرفی نزدیکان وی گفته‌های رییسی را بدون سند می‌دانند و حتی اعتقاد دارند که اگر در همان زمان قالیباف در میدان می‌ماند و رئیسی استعفا می‌داد چه بسا با رای نخست کرسی ریاست دولت را به دست می‌آوردند- البته این همه ادعا با توجه به نظرسنجی‌های مرکز افکار سنجی دانشجویان ابطال می‌شود. اما بحث درباره بروز اختلاف دیدگاه‌ها درباره اداره کشور و برون رفت از وضعیت اقتصادی موجود همچنان پابرجا است. این روزها روزنامه دولت از ناشناخته بودن نام رئیس مجلس توسط مردم می‌گوید، نمایندگان مجلس نسبت به برنامه هفتم توسعه انتقادهای بسیار دارند، در ماه گذشته با شدت تمام به دنبال استیضاح وزیر کشور بودند، با فشارهای بسیار معاون وزیر کشور را مجبور به استعفا کردند و پس از دو سال شماری از نمایندگان مجلس نسبت به تورم و وعده‌های عمل نشده دولت انتقادهای بسیار داشته و دارند و... به نظر می‌رسد سخن گفتن درباره یکدست بودن و استفاده از ظرفیت نیروهای مغفول مانده اصولگرایی در زمانه‌ای که سویه‌های مختلف قدرت را در دست دارند حکایت از بودن، ماندن، حفظ و نگه داشت قدرت است، حتی اگر آنگونه که باید و شاید مبحث کارایی و توانایی مدیریتی در میان نباشد.
سوم: افرادی که در حال حاضر خود را «نواصولگرایان» می‌نامند و پس از اعتراض‌های سال گذشته با هماهنگی ریاست مجلس از «حکمرانی نو» و شنیده شدن خواسته‌ها و مطالبات شهروندان سخن به میان آوردند، اختلاف نظر عمیقی با طیف «پیرمردها» که حزب موتلفه اسلامی است دارند. حذف میرسلیم از گرودنه رقابت‌های ریاست مجلس، حمایت نکردن حزب موتلفه از کاندیدای که خودش معرفی کرده و حمایت از رئیسی در انتخابات سال 1396بخشی از این شرایط است. همچنین در نظر داشته باشیم که تفاوت دیدگا‌هی که در میان نیروهای نزدیک به جبهه پایداری و سایر احزاب اصولگرا نیز دیده می‌شود، اختلاف دیگری در میان جریان اصولگرا است. از همین‌رو می‌توان گفت اصولگرایان پس از حضور در مجلس و دولت نه تنها یکپارچه‌گی سال‌های گذشته را ندارند، بلکه از اختلاف‌ نظرهای فراگیر در داخل خود رنج می‌برند.
چهارم: شاید در دهه هشتاد و اواخر دهه نود اصولگرایان در مقایسه با جریان اصلاح‌طلب از پیوستگی نظری و عملی بیشتری برخوردار بودند،‌ چرا که احزاب و نیروهای وابسته به این جریان در حمایت از احمدی‌نژاد در مقابل سایر شخصیت‌هایی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و 88 حضور داشتند حمایت کردند، حمایتی که رفته رفته و با نزدیک شدن به پایان دور دوم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد رنگ باخت و از میزان آن کاسته شد. آنچه در وضعیت فعلی شاهد آن هستیم ادامه اختلاف‌ها و سلایق سیاسی در میان طیف اصولگرا است. طیفی که یک سر آن حزب موتلفه است و سوی دیگرش نواصولگرایان و جبهه پایداری نشسته‌ است. به این موارد می‌توان نیروهای جوان نزدیک به اصولگرایان را نیز در نظر داشت، نظرات این طیف را می‌توان در مورد رویدادهای سیاسی و اقتصادی در شبکه‌های اجتماعی مشاهده کرد. نظراتی که گاه به اصلاح‌طلبی و بعضا به اصولگرایان عدالت‌خواه نزدیک است. به عنوان مثال؛ مواضع‌ اخیر عدالت‌خواهان درباره مفاسد اقتصادی، رانت‌خواری و رویکردهای عدالت‌محور در اقتصاد، آموزش و سیاست و بدنه مدیریتی کشور نه تنها در دایره اصولگرایی و رفتار سیاسی آنان معنا پیدا نمی‌کند،‌ بلکه با توجه به حوزه‌هایی که مورد علاقه‌شان است، مسیری است که انتهای آن با توجه به طیف‌های سیاسی فعال در کشور چندان روشن نیست.
پنجم: اصولگرایی و اصولگرایان حزب نیستند، به عبارتی دقیق‌تر نمی‌توان پیوستگی نظرات یک حزب سیاسی را از آنان و سایر جریان‌های سیاسی انتظار داشت، بلکه آنها را می‌توان به عنوان یک جبهه، جریان و طیف سیاسی در نظر گرفت که گاه جاذبه‌های پیدا و پنهان قدرت آنان را دور یک میز جمع می‌کند و گاه برای کسب دوباره قدرت حتی از ائتلاف‌های نیم‌بند در زمان انتخابات دوری می‌کنند. نیرویی که اگر احساس کند در انتخابات با اقبال رای شهروندان روبرو نمی‌شود به سوی تشکیل «جبهه متحد اصولگرایان»، «جمنا»، «نجبا» و سایر اسامی می‌رود،‌ اتحادی که بی‌تردید برای کسب رای بیشتر و ارایه یک مانور سیاسی در مقابل رقیب شکل می‌گیرد و چنین اتحادی لاجرم به دلیل آنکه اختلاف نظرهای سابق حل نشده و همچنان شاهد تفاوت دیدگاه‌ها در میان احزاب مختلف آن هستیم دیری نمی‌پاید که با گسست روبرو می‌شود.

 
برچسب ها: اصولگرایان
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها