تجربه 8 ساله دولتهای نهم و دهم ضرورت تغییر رویکرد اجتماعی مدیران سیاسی و اقتصادی نظام را مشخص ميکند. بحرانهای چند سال اخیر به طور مشخص انعکاس عملکرد جامعه در دوره های گذشته بوده است.
عطا افشاريان
گروه سياسي: یکی از نقدهایی که همیشه در محیط کار و اجتماع بر ما ایرانیان وارد است، عدم تمایل به کار گروهی است. تکروی، عدم قبول رای و اندیشه دیگران و مدیرگرایی در جامعه ما امری نهادینه شده است. واقعیت جامعه ما نشان ميدهد که اکثر ما تمایل به مدیر شدن و بالاتر از همه قرار گرفتن داریم البته بدون اینکه شرایط آن را نیز داشته باشیم. متاسفانه عدم رعایت سلسله مراتب رشد، بخصوص در 8 سال گذشته، به این اخلاق ناپسند تا حد زیادی دامن زده است.
وقتی جوانان کشور ميبینند که فردی 25 ساله سکان یک ارگان مهم کشوری را بدون هیچگونه سابقه کار قبلی (چه رسد به توان مدیریتی) بر عهده ميگیرد، نوعی هرج و مرج فکری در کشور به وجود ميآید که تبعات اجتماعی آن زیاد خواهد بود. جریان های سیاسی و مدیریتی کشور طی سی سال گذشته نتوانسته اند کادر سازی مناسبی برای سالهای آتی داشته باشند تا کشور دچار گردونه سعی و خطا نگردد و همین امر سبب گردید که عده ای با شعار تغییر حلقه بسته زمامداران و یا به تعبیر دیگر، تغییر معماری حقیقی نظام و جوانگرایی، پا به عرصه مدیریت کشور بگذارند و در همین راستا زد و بندهای اقتصادی صورت گیرد که بسیاری از آن نه ناشی از فساد مدیران دولتی قبل، که ناشی از عدم تسلط به امور اجرایی کشور بوده است.
در واقع ميتوان ضعف جامعه ما در نهاد سازی و تربیت نسل را مسبب اصلی تنشهای اجتماعی ده سال اخیر دانست. وقتی انتقال قدرت و ثروت، در بدنه اجتماعی کشور، بر اساس سازوکارهای تعیین شده قانونی و مقررات تشکیلاتی صورت گیرد، حرص و طمع در جامعه فراگیر نخواهد شد. جوانگرایی امری مطلوب است ولی زمانی که مدیران گذشته به کادر سازی پرداخته باشند.
اگر جامعه مدیریتی کشور بسته فکر کند و به دنبال انتقال تجربیات و دانش خود به نسل بعد و همچنین جانشین پروری نباشد، جامعه با دو مشکل عمده روبرو خواهد شد: یکی افزایش میل به قدرت و ثروت در نسلهای بعد که نمونه آن را طی این سالها به وضوح در کشور ميبینیم و دیگری عدم وجود مدیران کارآزموده برای فردای کشور. یکی دیگر از مشکلات جامعه ما حذف رقیب است، به عبارتی همه ما این رویکرد غلط را داریم که وقتی رشد یک فرد را ميبینیم به جای حرکت و رشد تواناییهای شخصی، مانع رشد رقیبانمان ميشویم.
در واقع اصول یک رقابت جوانمردانه را رعایت نمی کنیم. اصطلاحاتی مانند تبانی، بدگویی پشت سر همکاران، مانع رشد همکاران شدن و حتی ایجاد شایعه و تهمت نسبت به آنها به خوبی در فرهنگ کاری ما مشهود هستند. وقتی که رانت چه از نوع اقتصادی آن و چه نوع مقام و منصب آن در کشور به وجود بیاید و مدیریت و مسئولیت جای خود را به پست و مقام بدهد، آن هم بدون شایستگی فردی، وجود سیستم مدیریتی بیمار امری بدیهی است.
سیستم آموزشی ما نیز در ایجاد روحیه خلاقیت، کار گروهی و فرهنگ کاری و کارآفرینی بسیار موثر است. در سیستم آموزشی چند دهه اخیر کشور جز مدرک گرایی و نمره گرفتن هیچ اثر دیگری از آموزش و پرورش استعدادها دیده نمی شود. کارگروهی دانش آموزان دهه شصت و هفتاد به چند روزنامه دیواری و یا گروه سرود ختم ميگردید و در آن از گردشهای علمی، کار تجربی، پرورش روحیه خلاقانه و با هم اندیشیدن و کار کردن دیده نمی شد و امروز نیز در موسسات آموزشی ما جای این کارها خالی است.
تجربه 8 ساله دولتهای نهم و دهم ضرورت تغییر رویکرد اجتماعی مدیران سیاسی و اقتصادی نظام را مشخص ميکند. باید از هم اکنون به فکر تربیت مدیران جانشین بود و سیستم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به نحوی پیاده سازی کرد که در آن، فرآیند صحیح رشد مشخص باشد تا مجدد شاهد رویدادهای چند سال اخیر نباشیم. بحرانهای چند سال اخیر به طور مشخص انعکاس عملکرد جامعه در دوره های گذشته بوده است.