گروه سیاسی: چند یادداشت کوتاه احمد زیدآبادی در کانال تلگرامیاش را در ادامه میخوانید:
آن غیرت و این غیرت!
"گويند در ميان اصحابش نشسته بود. زنى خوبروى بگذشت. اصحاب چشم بر او دوختند. امام فرمود:
اين نرينگان چه آزمندانه مىنگرند. اين گونه نگريستن مايه هيجان شهوت است. هرگاه يكى از شما چشمش به زنى افتد كه او را خوش آيد، با زن خود همبستر شود كه او نيز زنى است همانند آن زن ديگر. يكى از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چه نيك مىفهمد. مردم برخاستند تا آن مرد را بكشند. امام فرمود: آرام گيريد. دشنام را پاداش دشنام است يا بخشيدن گناه." (نهج البلاغه، حکمت 420)
حالا فرض کنید این اتفاق در زمان ما و نزدِ یکی از مدعیان غیرت دینی اتفاق افتاده بود. چه میشد؟
اول حسابی به حساب آن زنِ خوبروی میرسیدند که چرا چهره در حجاب فرو نبرده و با خرامیدن خود در برابر مردان، از آنان دلبری کرده است.
دوم، اگر از دستشان برمیآمد، سیخ داغ به چشم آن مردان فرو میکردند که چرا چشم به روی نامحرم گشودهاند.
سوم، آن خارجی را به سبب اینکه کافرشان خطاب کرده، اگر نمیکشتند چنان به باد کتک میگرفتند و دشنام میدادند که از شدت خواری و خفت نتواند سر بلند کند! حالا این نوع جماعت را به مولاعلی چه کار؟ خدا داند!
نوبر است!
از زمانی که علیرضا زاکانی، شهرداری پایتخت را به عهده گرفته است، من که جز حجم انبوهی از بیلبوردها و پلاکاردهای عظیمالجثهای که به مناسبتهای مختلف در بزرگراههای تهران عَلَم میشود، کار دیگری از او ندیدهام!
بگذریم از اینکه شعارهای تبلیغاتی بیلبوردها هم نسبت به دورۀ قبل خالی از ذوق و هنر است. امروز در اتوبان همت به مناسبت ولادت مولاعلی جا به جا بر روی پلاکاردها و بیل بوردها نوشته شده بود: "عشاق علی دین به دنیا نفروشند."
در معارف دینی، دنیا دو مصداق برجسته دارد. یکی حبّ مال و پول و ثروت و دیگری حبّ جاه و مقام و قدرت!
حالا نباید بپرسیم که مدعیان این شعار، کدام دینشان را به این دو مصداقِ دنیا نفروختهاند؟ ما که هر چه میبینیم فقط دعوا بر سر همین دو مورد است! این همه آشکارگی در حبّ جاه و در کنارش مذمّت دنیا؟ این دیگر واقعاً نوبر است.
مذاکرۀ برجامی و فرابرجامی!
دبیر شورای عالی امنیت ملی گفته است: "با آمریکای بدعهد و اروپای بیعمل، هیچگونه مذاکرۀ فرابرجامی صورت نخواهد گرفت."
پیش از این نیز بارها تأکید شده بود که هیچگونه مذاکرۀ مجددی بر سر برجام درکار نخواهد بود!
از زمانی که هیولایی به اسم دولت در جهان بشری ظهور پیدا کرده است، حکمرانان گمان میکردهاند که لگام آن را کاملاً در دست خود دارند؛ اما در سرانجام کار و وضعیت نهایی، به واقع این هیولای دولت بوده که زمامداران را به دنبال خود کشیده است.
سیاستمدار آگاه و زیرک آن است که ماهیت این هیولا و ضرورتهای کارکرد آن را بشناسد و از محدودیتهای خود در برابر آن غافل نباشد وگرنه دائم مجبور به عدول از مواضع اعلام شدۀ خود و رویارویی باعوارضِ کمیک - تراژیک ناشی از آن خواهد شد.
حمله کن دیگه!
عکاسی حرفهای هواپیمایی را در حال سقوط دید. از دلش گذشت که امروز عکسهای ناب و منحصر به فردی خواهد گرفت.
این بود که دوربینش را آماده کرد و مشغول عکس گرفتن شد. در نگاه او، لحظۀ سقوط هواپیما به زمین میتوانست نقطۀ اوج ابتکار و هنرش باشد و عکسی منحصر به فرد شود. هواپیما در آسمان اما چون کبوتری زخمی در فراز و فرود بود، همین که به زمین نزدیک میشد، ناگهان اوج میگرفت و دوباره سرازیر میشد و باز..
عکاس در این میان پی برد که همکارانش نیز از ماجرا بو بردهاند و برای رسیدن به محل حادثه با شتاب بسیار در راهند.
از دلش گذشت که تا آنها برسند هواپیما سقوط کرده و او هم لحظهها را شکار کرده و همکارانش دست از پا درازتر باید به عکس گرفتن از لاشهای اکتفا کنند. هواپیما اما همچنان در آسمان ویراژ میداد. عکاس از این وضع به خشم و آمد و زیر لب گفت: "لعنتی! خب اگه میخوای سقوط کنی، سقوط کن دیگه، چرا ایقدر لفتش میدی!"
این قصه به شیوهای که غربیها در برابر حملۀ احتمالی روسیه به اوکراین در پیشگرفتهاند از جهاتی بیشباهت نیست. گویی به زبان بی زبانی به روسیه می گویند: "ما که سفرا و شهروندانمان را از اوکراین تخلیه کردیم. احمق! دیگه منتظر چی هستی؟ خب حمله کن دیگه!"