به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۱۱ - ۱۰:۰۵
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۱۱ ساعت ۱۴:۲۱
کد مطلب : ۱۹۷۳۸

جرم های خاص در زیر زمین پایتخت

گروه جامعه: داشتن امنیت و آرامش در مترو یک خواسته مهم و اساسی است که شاید گاهی نادیده گرفته شود.
جرم های خاص در زیر زمین پایتخت
وقتی در واگن مترو بسته شد مرد ژولیده سر بلند کرد و به چشمان مسافران خیره شد. صدای خشک این مرد فضای واگن را پر کرد. وی خود را وابسته به یک بنیاد خاص دانست و از داستان معلولیتش گفت و بعد از مسافران پول خواست. ثانیه‌‌هایی بی‌حرکت گذشت و مرد وقتی دید کسی به گدایی وی توجهی ندارد به سمت مسافر شیک‌پوشی رفت و با تندی خواست به وی پولی بدهد، باز بی‌اعتنایی و این بار مرد ژولیده خشمگین شد و به ناسزاگویی پرداخت.

چهره یک به یک مسافران پر از خشم شده بود تا این‌که مرد جوانی چند قدمی از نامزدش دور شد و به سمت مرد ژولیده رفت و با تندی خواست ساکت شود، اما مرد گدا دست‌بردار نبود و با پسر جوان دست به یقه شد.این کتک‌کاری تا ایستگاه بعدی ادامه داشت تا این‌که مرد ژولیده و مرد جوان خود را در برابر پلیس دیدند و ماموران به جای برخورد با ناسزاگویی‌ها و مزاحمت مرد گدا، پسر جوان را به خاطر کتک‌زدن وی بازداشت کردند.مرد گدا لبخند جالبی داشت و با نگاه به مسافر شیک‌پوش زیر لب زمزمه کرد که دیه کبودی‌ها و زخم‌های صورتش را از مرد جوان خواهد گرفت و این همان هدف اصلی‌اش بود و...گدایی زورگویانه، جیب‌بری، مزاحمت‌های ناموسی و دعواهای خون‌آلود به همراه جرایم خرد دیگر فضای مسافرت‌های زیرزمینی را برای مردان و زنان که از شهر پرترافیک به مترو پناه آورده‌اند در شرایط نامناسبی قرار داده است.روزی نیست که حادثه‌ای در مترو رخ ندهد.دستفروشی زنان و مردان نه تنها چهره سیاهی را به تصویر می‌کشد بلکه وقتی با آنان برخورد می‌شود مسافران، صحنه‌های تلخ‌تری را می‌بینند و...

دنیای عجیب مسافرت زیرزمینی در پایتخت
70 شاید هم 80 یا 100 پله... هر چه باشد هر روز جمعیت بی‌شماری از این پله‌ها بالا و پایین می‌شوند، جمعیتی عظیم که یا با هم از پله‌ها پایین می‌دوند یا همگی در حال دویدن به بالا و خروج از درهای مترو هستند، طوری که انگار مسابقه است و هر که گوی سبقت را از دیگران بدزدد برنده است و البته شاید همین‌طور باشد و آن‌که زودتر می‌رسد احتمال پیداکردن یک جای خوب برایش چند درصد بیشتر می‌شود...به هر حال چه جای به دست آمده خوب باشد و چه بد به همه می‌رسد و تو در حالی که انگار باید فشار قبر را تجربه‌ کنی بالاخره با شنیدن صدای دینگ‌دینگ، ایستگاه... خودت را پیدا می‌کنی و خلاص... اما از لحظه‌ای که به زور خودت را داخل واگن می‌‌اندازی و سوار می‌شوی تا لحظه‌ای که همان صدای دینگ دینگ آشنا به گوش می‌رسد و با زور خودت را به بیرون واگن می‌رسانی و پیاده می‌شوی اتفاقات زیادی رخ می‌دهد؛ اتفاقاتی که ممکن است از پس تکرارها به یک مسأله عادی و روزمره تبدیل شده باشد و دیگر عجیب و غریب به نظر نیاید و گاهی نیز اتفاقاتی ناخوشایند که اعصاب و روان مسافرانی که منتظر شنیدن صدای دینگ‌دینگ هستند را به هم می‌ریزد و روزشان را خراب می‌کند. ماجراهای همیشگی مثل دستفروشانی که مانند پیام بازرگانی یکی پس از دیگری تکرار می‌شوند، دونات، موچین، چمدان سفری، لواشک خانگی، خمیردندان، دستمال جادویی، دستبند، گیره سر ماهواره‌ای، گن لاغری و... صداها در رقابتی تنگاتنگ فضای داخل واگن‌ها را برایتان تنگ‌تر، سخت‌تر و گاهی سرگرم‌کننده می‌سازند.

یکی از زنان دستفروشی که دل و جرأت بیشتری دارد وقتی ماموران وی را دوره می‌کنند تا جلوی کارش را بگیرند در برابرشان قدعلم کرده و می‌خواهد به هر ضرب و زوری که شده بارهایش را از آن‌ها پس بگیرد اما باقی زنان هر کدام در گوشه‌ای کز کرده‌اند و یکی بی‌صدا و دیگری هم با صدای بلند گریه سر داده‌اند.واگن باریک و دراز قطار به صحنه‌ای از جنگ تن به تن تبدیل شده است و همه زنان معترض هستند، حتی آن‌هایی که همیشه از شلوغی و سروصدای زنان دستفروش گله دارند و به قول خودشان این صداهای تکراری روی مغز و اعصابشان رژه می‌رود، حتی آن‌ها هم دلشان به رحم آمده و صداهای اعتراضشان شنیده می‌شود.

یکی از زنان بلند از میان جمعیت فریاد می‌زند: خدانشناس‌ها زورتان به چند تا زن ضعیف‌تر از خودتان می‌رسد؟ و آن یکی هم فریاد می‌زند: این طرز برخورد با زنانی است که با جان کندن و از راه حلال یک لقمه‌ نان در می‌آورند؟صداها یکی پس از دیگری بلند و بلندتر می‌شود اما به جایی نمی‌رسد و سنگینی کیسه‌های تارومار شده از روی دوش زنان دستفروش روی دوش ماموران مترو می‌افتد و زنان با نگاه کردن به کیسه‌های سیاهی که لحظه به لحظه دورتر و دورتر می‌شود چنان اشک می‌ریزند که گویی همه دار و ندارشان را از دست داده‌اند. یکی از زنان مسافر به زن دستفروش می‌گوید: تقصیر خودتان است باید به فکر کار دیگری باشید تا این بلاها به سرتان نیاید، اما هنوز حرفش تمام نشده که زن دستفروش با صدایی بغض‌آلود به او یورش می‌برد و می‌گوید: فکر می‌کنی من از سر تفریح و خوشگذرانی هر روز بار به این سنگینی را به دوش می‌کشم؟ من هم تا چند سال پیش مانند تو روی همین صندلی‌ها می‌نشستم و زنان دستفروش از جلویم رد می‌شدند و آن زمان فکرش را هم نمی‌کردم که روزی برای سیر کردن شکم بچه‌هایم مجبور شوم دست به چنین کاری بزنم. این را که می‌گوید سکوت سنگینی بر مترو حاکم می‌شود و همه زنان به فکر فرو می‌روند، شاید خود را تصور می‌کنند که بار سنگینی را به دوش گرفته‌اند و سر تا ته مترو را گز می‌کنند و همه ترفندهای بازار گرمی را به کار گرفته‌اند تا شاید چند نفر پیدا شوند و از آنها چیزی بخرند...فاطمه در حالی که دختر کوچولویش را که از دیدن این صحنه‌ها هنوز هم وحشتزده است و گریه می‌کند در آغوش گرفته، به شوک می‌گوید: من به‌دلیل این که محل کار و مهد‌کودک دخترم در تهران است هر روز این مسیر تهران تا کرج را با مترو طی می‌کنم.

گاهی خسته‌ام و همهمه دستفروش‌ها که همه باهم فریاد می‌زنند و 200 بار یک جمله را تکرار می‌کنند واقعاً عصبی می‌شوم اما فکر می‌کنم این زنان مجبور هستند برای گذران زندگی این کار را بکنند و قطعاً خودشان خسته‌تر و عصبی‌تر از من هستند، همیشه فکر می‌کنم این کار خیلی بهتر از به‌دست آوردن پول از راه‌های غیرحلال است و ای کاش مسئولان به جای این که هر چند وقت یکبار با این زنان این‌گونه برخورد کنند و صورت مسأله را پاک کنند، با این قضیه ریشه‌ای برخورد می‌کردند و با ایجاد اشتغال و کار برای این زنان مثلاً در غرفه‌هایی که در مترو راه‌اندازی می‌شود شرایط را ساماندهی می‌کردند تا هم مترو به آرامش برسد و هم این زنان بتوانند در وضعیت رضایت‌بخشی کار کنند و درآمدی داشته باشند.

مرضیه که دانشجوی ارشد روانشناسی و البته مسافر همیشگی مترو به دانشگاه پیام نور کرج است، می‌گوید: این روش‌ها فایده‌ای ندارد، نه دستفروشان با این کارها جمع می‌شوند و نه از معضلات اجتماعی کاسته می‌شود بلکه این برخوردها به معضلات اجتماعی دامن می‌زند و می‌تواند آسیب‌های اجتماعی ریشه‌دارتری را به دنبال داشته باشد. زنان دستفروش با انتخاب این روش برای کسب درآمد روی خیلی از بزهکاری‌ها و راه‌های دیگری که برای کسب درآمدهای هنگفت‌تر وجود دارد درپوش گذاشته‌اند و قطعاً به این روش فروشندگی با هزار و یک جور درد از جمله دست درد و کمردرد و درد زخم زبان‌های دیگران روبه‌رو هستند پس بهتر است مسئولان به فکر ساماندهی وضعیت آن‌ها باشند و اجازه ندهند این زنان به دلیل این برخوردها مجبور به پاگذاشتن در دنیای خلاف و بزه شوند.

مسافر مترو که باشی اتفاقات ناخوشایند دیگری هم خواهی دید...

گدای ناسزاگو
علیرضا یکی از مسافران همیشگی مترو است و برای رفت و آمد زیرزمین را به روی زمین ترجیح می‌دهد به همین دلیل هم شاهد اتفاقات مترویی زیادی بوده است.علیرضا می‌گوید: چند روز پیش مردی که معلولیت جسمی داشت وارد مترو شد و از همه تقاضای کمک کرد اما وقتی کسی به وی توجهی نکرد باز هم تقاضایش را با سماجت بیشتر از قبل تکرار کرد و سرانجام وقتی با بی‌توجهی مسافران روبه‌رو شد، به سمت پسری شیک‌پوش رفت و با ادعاهای عجیبی به ناسزاگویی به آن مرد مسافر پرداخت که خون همه مسافران به جوش آمد و کار به کتک‌کاری کشید و سرانجام در ایستگاه بعدی با شلوغ‌کاری‌های همان مرد گدا پسرجوانی که با عصبانیت وی را کتک‌زده بود دستگیر شد و همه مسافران با حیرت تماشاچی این صحنه بودند.

بیمار در متروی سریع‌السیر
مهسا مرادی که هر روز مسیر صادقیه تا کرج را با مترو طی می‌کند نیز می‌گوید: چند روز پیش دختری حدود 18 ساله دچار مشکل قلبی شد و به نظر می‌رسید سابقه این بیماری را دارد اما قطار، سریع‌السیر بود و در هیچ ایستگاهی توقف نداشت تا این دختر که دیگر شبیه به مرده‌ها شده بود را به پزشک مترو برسانیم. هر چه دکمه ایست را می‌زدیم راننده توجهی نمی‌کرد و همه که از حال این دختر بسیار وحشتزده شده بودند با جیغ و فریاد از راننده درخواست توقف می‌کردند و با مشت و لگد به در کابین راننده می‌کوبیدند اما راننده با بی‌اعتنایی می‌راند و به فریادها توجهی نمی‌کرد تا این‌که بالاخره یک پزشک پیدا شد که توانست با قرص زیرزبانی و ماساژ قلبی این دختر را به زندگی برگرداند...

وقتی قطار به ایستگاه کرج رسید همه مسافران که از شدت استرس دیگر توان خود را از دست داده بودند به سمت کابین راننده رفتند و به وی اعتراض کردند اما راننده مترو بی‌اعتنایی کرد و حتی پلیس مترو وقتی تجمع و اعتراض مردم را دید و از موضوع باخبر شد گفت: حالا که اتفاقی نیفتاده است!

البته باید گفت جرم‌های پنهانی‌ نیز در مترو رخ می‌دهد که شاید در اتوبوس‌های بی‌.آر.تی روی زمین هم باشد. جیب بری، مزاحمت‌های ناموسی و دعواهای داخل اتوبوس و... همه و همه محیط واگن متروها را سخت‌تر می‌کند. واقعاً قوانین در زیرزمین چگونه است و پلیس مترو با مسائلی همچون این تراژدی‌های عجیب برخورد می‌کند؟!

رئیس پلیس مترو، سرهنگ مجتبی فخاری در این‌باره به شوک می‌گوید: هر روز 2 میلیون و 300 هزار نفر جمعیت در این شهر زیرزمینی رفت و آمد می‌کنند و جابه‌جا می‌شوند و البته پیش‌بینی شده این جمعیت در آینده نزدیک به 3 میلیون نفر هم می‌رسد و این مسأله وظیفه سنگینی را برای مبارزه با مواردی همچون جیب‌بری، نزاع و درگیری، تکدی‌گری و بسیاری موارد دیگر روی دوش پلیس مترو گذاشته است. به گفته سرهنگ فخاری، مردم در بسیاری موارد پلیس مترو را در انجام مأموریت‌ها یاری می‌دهند و در عین حال به دنبال افزایش نیرو هستیم تا بتوانیم خدمات بهتری را ارائه دهیم. برای آن‌هایی که هر روز ساعاتی از عمرشان را در زیرزمین می‌گذرانند داشتن امنیت و آرامش یک خواسته مهم و اساسی است که شاید گاهی نادیده گرفته شود یا بر اثر سهل‌انگاری‌ها به دست فراموشی سپرده شود...
مرجع : روزنامه ايران