به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۱۷ - ۱۰:۱۱
 
۲۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۲ ساعت ۱۶:۳۵
کد مطلب : ۵۰۱۶۷
قيام قاعدين براي حذف مجاهدين!

هشدار امام و شهيد مطهري براي امروزها

هشدار امام و شهيد مطهري براي امروزها
علي ورسه‌اي
گروه مقالات: اگر بخواهيم عملکرد سياسيون و افراد حاضر در صحنه انقلاب را ـ در قبل و پس از پيروزي ـ تحليل و ارزيابي کنيم، خواهيم ديد که نقش آفريني آنان در مبارزه و قيام، به يک اندازه نبوده و حتي قياس ميان آن‌ها مع الفارق است! چرا که: تعداد خاص و کم شماري از آنان، در روزهاي سخت مبارزه تا پيروزي نهضت، لحظه‌اي از مقابله با بيدادگري و ستم ترديد نکردند. پا به پاي نهضت امام خميني ـ رةـ با فداکاري و اخلاص تا پاي جان ايستادند. استقامت و پايداري کردند و رنج زندان و دردِ شکنجه را به جان خريدند و حتي بار‌ها و بار‌ها تا پاي شهادت پيش رفتند! 

در حالي که گروهي ديگر از همين افراد، گرچه در آغازِ مبارزه، امام را همراهي کردند اما در مراحل دشوار اوليه، براي مصون ماندن از خطرات جدّي، راههاي کم هزينه‌تر را اختيار نمودند و با مرور زمان، جزو گروه «قاعدين!» شدند. و برخي از آنان تنها ناظر حوادث بودند و‌گاه حتي از دور هم دستي بر آتش نداشتند! گرچه به فرموده شهيد مطهري ـ رضوان الله عليه ـ چنين کساني، همين که درخت انقلاب شکوفه زد و به بار نشست، براي چيدن ميوه آن پيشگام مي‌شوند! در اينجا ابتدا مروري داريم به تحليل دقيق و صريح آن شهيد ژرف انديش که براي دلسوزان و علاقمندان به نظام، درس آموز و جالب است، و آنگاه براي نتيجه گيري، نگاهي خواهيم داشت به مواردي از پيش بيني هاي هوشمندانه حضرت امام خميني ـ قدّس سره ـ در باره اين افراد که حاکي از دورانديشي و اِشراف ايشان به آينده انقلاب است. 

آيت الله مرتضي مطهري (ره): «... هر نهضت، مادام که مراحل دشوار اوليه را طي مي‌کند سنگيني‌اش بر دوش افراد مؤمنِ مخلصِ فداکار است، اما همين که به بار نشست و يا لااقل نشانه‌هاي بار دادن آشکار گشت و شکوفه‌هاي درخت هويدا شد، سر و کله افراد فرصت طلب پيدا مي‌شود. روز به روز که از دشواري‌ها کاسته مي‌شود و موعد چيدن ثمر نزديک‌تر مي‌گردد، فرصت طلبان محکمتر و پر شور‌تر پاي عَلَم نهضت سينه مي‌زنند تا آنجا که تدريجا انقلابيون مؤمن و فداکاران اوليه را از ميدان به در مي‌کنند!
اين جريان تا آنجا کليت پيدا کرده که مي‌گويند: «انقلاب فرزند خور است!» گويي خاصيت انقلاب اين است که همين که به نتيجه رسيد فرزندان خود را يک يک نابود بسازد. ولي انقلاب فرزند خور نيست، غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار مي‌آورد! جاي دوري نمي‌رويم، انقلاب مشروطيتِ ايران را چه کساني به ثمر رساندند؟! و پس از به ثمر رسانيدن، چه چهره‌هايي پست‌ها و مقامات را اشغال کردند؟ و نتيجه نهايي چه شد؟!
سردار ملي‌ها و سالار ملي‌ها و ساير قهرمانان آزاديخواه، همه به گوشه‌اي پرتاب و به فراموشي سپرده شدند و عاقبت با گرسنگي و در گمنامي مردند! اما فلان الدوله‌ها که تا ديروز زير پرچم استبداد با انقلابيون مي‌جنگيدند و طناب به گردن مشروطه چيان مي‌انداختند، به مقام صدارت عظمي رسيدند و نتيجه نهايي، استبدادي شد به صورت مشروطيت!
فرصت طلبي تأثير شوم خود را در تاريخ صدر اسلام {نيز}نشان داد. در دوره عثمان فرصت طلبان جاي شخصيت‌هاي مؤمن به اسلام و اهداف اسلامي را گرفتند. طريد ‌ها (طرد شده ها) وزير شدند و کعب الاحبار‌ها مشاور! و اما ابوذر‌ها و عمار‌ها به تبعيدگاه فرستاده شدند و يا در زير لگد مچاله شدند! 

چرا قرآن کريم ميان انفاق و جهاد قبل از فتح مکه و انفاق و جهاد بعد از فتح مکه و در حقيقت ميان مؤمنِ منفِقِ مجاهدِ قبل از فتح و مؤمن منفق مجاهد بعد از فتح فرق مي‌گذارد...؟!(سوره حديد، آيه ۱۰). سرّ مطلب واضح است. پيش از فتح مکه هرچه بود دشواري و تحمل مشقت بود، ايمان‌ها خالص‌تر و انفاق‌ها و جهاد‌ها بي‌شائبه تر و از روحيه فرصت طلبي دور‌تر بود، بر خلاف انفاق و جهاد بعد از فتح که در آن حد از بي‌شائبگي نبود... نهضت را اصلاح طلب آغاز مي‌کند نه فرصت طلب و همچنين آن را اصلاح طلبِ مؤمن به اهداف نهضت مي‌تواند ادامه دهد نه فرصت طلب که در پي منافع خويش است. به هر حال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان علي رغم تظاهرات فريبنده‌شان يکي از شرايط اصلي ادامه يک نهضت در مسير اصلي است....» (نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، صص ۹۵ـ ۹۳، چاپ ۱۲، انتشارات صدرا) 

حضرت امام خميني
وقتي نگاهي بر «صحيفه امام» مي اندازيم، مي بينيم که آن راحل عظيم الشأن در بخشهايي از بيانات هشدار دهنده خويش برخي خطرات را که ممکن است پيش روي جمهوري اسلامي قرار گيرد و آسيبهايي را به آن وارد سازد، به روشني ترسيم نموده و همگان را به شناخت «قاعدين و مجاهدين» و «سکوت شکنان و ساکت نشستگان» و... توصيه مي کنند:

آنانکه سکوت شکستند و آنانکه ساکت نشستند!
«... من در طول اين نهضت، اشخاصي را [ديدم] بسيار هم مردم نماز خوان و ملا و معتبر و اين‌ها [بودند]، ليکن در‌‌‌ همان يورش اول که سازمان امنيت برد و يک دسته‏اي را اذيت کرد و زد، راحت طلبي را برداشتند و انتخاب کردند و کنار نشستند؛ حالا يا ساکت کنار نشستند يا بعضي هم ساکت نشدند و کنار نشستند؛ يعني، موافقت کردند با دستگاه. اين دسته‏اي که خودشان را از اول مهيا کردند براي مقابله؛ مقابله با ظلم، اين دسته از اول توجه به اين معنا داشتند که اين مقابله زحمت دارد، اين مقابله شهادت دارد، اين مقابله حبس دارد. اين‌ها در حبس هم بعضيشان مي‏رفتند و آن زجر‌ها را مي‏کشيدند، قدمشان که از حبس بيرون مي‏آمد، مي‏رفتند سراغ باز مقابله؛ براي اينکه اين يک مکتبي بود و يک خطي بود؛ خطي که ترسيمش را انبيا از صدر عالم کرده‏اند؛ آن انبيايي که در آتش سوزاندند آن‌ها را و ارّه کردند آن‌ها را و آن‌ها اگر مي‏خواستند که آن خط خودشان را منحرف کنند، خيلي هم محترم بودند. اين آقاياني که در اين مسائل وارد بودند، متوجه اين معنا بودند که در زمان محمد رضا معلوم بود که هرکس هر عملي بکند، هر حرفي بزند، اين در حبس است و در شکنجه است و در کذا، لکن اين‌ها حبس را مي‏رفتند، شکنجه را مي‏ديدند، بيرون مي‏آمدند و باز‌‌‌ همان پست را اداره مي‏کردند...» (صحيفه امام، ج‏۱۴، ص۵۲۲) 

روحانيوني که در مرگ آباد تحجّر، خود را به توفان بلا زدند!
«... در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامي و مبارزه روحانيت اصيل در مرگ آباد تحجر و تقدس مآبي چه ظلمها بر عده‏اي روحاني پاكباخته رفت، چه ناله‏هاي دردمندانه كردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسي و بي‏ديني شدند ولي با توكل بر خداي بزرگ كمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسيدند و خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ايمان و كفر، علم و خرافه، روشنفكري و تحجرگرايي، سرافراز ـ ولي غرقه به خون ياران و رفيقان خويش ـ پيروز شدند...» (صحيفه امام، ج‏21، ص: 240) 

عده اي حتي از دور هم دستي بر آتش نگرفتند!
«آنهايي که... تنها ناظر حوادث بوده‏اند و حتي از دور هم دستي بر آتش نگرفته‏اند، نبايد به مسئوليتهاي کليدي تکيه کنند، که اگر به آنجا راه پيدا کنند چه بسا انقلاب را يکشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات ملت ايران را بر باد دهند، چرا که اين‌ها هرگز عمق راه طي شده را نديده‏اند و فرق و سينه شکافته نظام و ملت را به دست از خدا بيخبران مشاهده نکرده‏اند و از همه زجر‌ها و غربت هاي مبارزان و التهاب و بيقراري مجاهدان که براي مرگ و نابودي ظلم بيگانگان دل به درياي بلا زده‏اند، غافل و بيخبرند...» (صحيفه امام، ج‏۲۰، ص: ۳۳۳) 

شايد پس از من، به بعض نزديکان و دوستانم تهمتها بزنند!
«... احتمال قوي مي‏دهم که پس از من، براي انتقامجويي از من، به بعض نزديکان و دوستانم تهمت‌ها ـ که من آن‌ها را ناروا مي‏دانم ـ بزنند و به آتشي که بايد مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احياناً به صورت دفاع از من، انتقام مرا از آن‌ها بگيرند...» (صحيفه امام، ج‏۱۷، ص ۹۰) 

خطر مقدس نماها را بارها و بارها گوشزد کرده ام!
«... آمريكا و استكبار در تمامي زمينه‏ها افرادي را براي شكست انقلاب اسلامي در آستين دارند، در حوزه‏ها و دانشگاهها مقدس نماها را كه خطر آنان را بارها و بارها گوشزد كرده‏ام. اينان با تزويرشان از درون محتواي انقلاب و اسلام را نابود مي‏كنند. اينها با قيافه‏اي حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بي دين معرفي مي‏كنند. بايد از شرّ اينها به خدا پناه بريم...» (صحيفه امام، ج‏21، ص: 87) 

حساب «قاعدين» را از «مجاهدين» جدا کنيد
«... ديروز روز امتحان الهي بود که گذشت. و فردا امتحان ديگري است که پيش مي‏آيد. و همه ما نيز روز محاسبه بزرگتري را در پيش رو داريم. آنهايي که در اين چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دليلي از اداي اين تکليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور کرده‏اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته‏اند، و خسارت و زيان و ضرر بزرگي کرده‏اند که حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند کشيد. که من مجدداً به همه مردم و مسئولين عرض مي‏کنم که حساب اينگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارند اين مدعيان بي‏هنر امروز و قاعدين کوته نظر ديروز به صحنه‏‌ها برگردند.. من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مي‏کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. نگذاريد پيشکسوتانِ شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند...» (صحيفه امام، ج‏21، ص: 93) 

آيا اينان مي توانند در آينده پشتوانة انقلاب باشند؟!
«آيا... آن‌ها که در توفان پانزده سال مبارزة قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصة مبارزه و نه غم جنگ و ادارة کشور را خورده‏اند و نه از شهادت عزيزان متأثر شده‏اند و با خيالي راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده‏اند، مي‏توانند در آينده پشتوانة انقلاب اسلامي باشند؟!...» (صحيفه امام، ج‏۲۱، ص ۲۸۷)

شکنجه شده‌ها هرگز از مسير خويش بر نمي گردند
«... کساني که سال‌ها و بار‌ها چه قبل و چه بعد از انقلاب امتحان خود را در تعهد به اسلام و انقلاب داده‏اند و در اين راه به پاي چوبه‏هاي‏دار رفته و زندان‌ها کشيده و ترور گشته‏اند و سلامت خود را از دست داده‏اند و تحت شکنجه‏هاي شاه براي استقلال و آزادي مبارزه کرده‏اند، يقيناً دلشان به حال انقلاب و ثمرات آن، نه تنها کمتر از ديگران نسوخته که بيشتر مي‌‏سوزد و مسير ارزشي و الهي و پرطراوت خويش را به هيچ وجه عوض نمي‌‏کنند...» (صحيفه امام، ج‏۲۱، ص ۱۵۶)