به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۸ - ۲۳:۵۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۳ ساعت ۱۴:۳۶
کد مطلب : ۱۶۷۰۹۳

شرط‌گذاری برای خاتمی یا شرط‌گذاری خاتمی؟

داوود حشمتی
اخیرا چندباری است که محمدرضا باهنر در مصاحبه‌ها به تفکیک میان سیدمحمد خاتمی و دیگر سران جنبش سبز می‌پردازد تا به گفته خود او را از سران فتنه! جدا کند. او در آخرین اظهارنظر خود شرط اصلی بازگشت خاتمی به «سیاست را جبران قصور گذشته و هزینه‌هایی است که برای نظام به وجود آمده بود»، می‌داند. 

باهنر همچنین پیشتر گفته بود که «بازگشت خاتمی را به سیاست مفید» می‌داند. همین مساله ظاهرا خشم دوستانش و انتقاد به او در درون جریان اصولگرایی را به دنبال داشته است. او گفته است این حرف و «بازگشت را با شروطی مطرح کردم که به آنها توجه نشد.» اما سئوال این است که خاتمی چرا باید به سیاست بازگردد و یا اساسا خاتمی از سیاست جدا شده است؟ 

احمد زیدآبادی در نقد اظهارات باهنر گفته بود: «مگر خاتمی می‌خواهد به عرصۀ سیاست برگردد که باهنر برایش شرط هم تعیین می‌کند؟ در این شرایط می‌خواهد به کجا برگردد؟ برگردد که چه بکند؟ اگر بنا به برگشت باشد؛ به نظرم این خاتمی است که باید شرط تعیین کند نه طرف مقابلش! این ریخت از سیاست، دیگر متاعی نیست که به گمانم حتی خاتمی هم علاقمند به بازگشت به عرصۀ آن باشد! تمام‌اش برای باهنر و دوستانش!» 

سعید حجاریان هم در آخرین مصاحبه‌اش تاکید کرده بود که «اصلاحات صدقه بگیر نیست و اگر مکنت دارد، باید با اتکا بر آن به بازار سیاست برود. اگر پول بازار سیاست را نداشتیم، باید تلاش کنیم آن را کسب کنیم نه آنکه به هر جنس بُنجلی تن دهیم. این گفتمان باید تحکیم و ترویج شود.»

حالا سئوال این است: «آیا خاتمی تاکنون در سیاست حضور نداشت؟ معنای بازگشت چیست؟ چه فایده‌هایی دارد و اساسا این بازگشت مقرون به صرفه است؟»

مردم ایران  در انتخابات‌های سال ۷۶، ۸۰، ۹۴ و ۹۶ به طور روشن به شخص سیدمحمد خاتمی اعتماد کردند. دو انتخابات اخیر را البته باید چهار انتخاب به حساب آورد چراکه در هر کدام دو صندوق رای وجود داشت. در هر چهار انتخابات اخیر (مجلس، مجلس خبرگان، شورای شهر و ریاست جمهوری) بی‌شک سیدمحمد خاتمی تاثیرگذارترین فرد بود. با تَکرار‌های او بود که مردم ساعت‌ها در صف‌های طویل ایستادن تا صندوق رای را پر کنند. لذا او از سیاست به دور نیست. پس منظور باهنر چیست؟ 

آنچه آنها در نظر دارند، بازگشت خاتمی به عرصه قدرت است. اتفاقی که طبیعتا مقدور نیست. کمااینکه نه احمدی‌نژاد و نه هاشمی فرصت دوباره برای حضور در قدرت نیافتند. آنچه آنها از بازگشت خاتمی به قدرت در نظر دارند حداکثر جایگاهی‌ست مانند احمدی‌نژاد. یک صندلی در گوشه‌ای از مجمع تشخیص که حالا تاثیرگذاریش را نیز به خاطر آشفتگی در نبود رئیسش از دست داده است. 

پس می‌توان به طور خلاصه گفت که خاتمی در سیاست هست اما در مناصب حکومتی خیر. آیا او نیازی می‌بیند که به مناصب حکومتی باز گردد؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این سئوال هم منفی باشد. کمااینکه در این سال‌ها او تمایلش به سیاست‌ورزی جامعه محور بیش از سیاست‌ورزی در حکومت است. تجربه هم نشان داد که در این بخش تاثیرگذاری‌اش بیشتر است. لذا باید گفت اساسا چرا باید همه چیز را با یک صندلی مجمع تشخیص معاوضه کند؟

نهایت تلاش خاتمی در سیاست می‌تواند کسب همان «پولی» باشد که حجاریان گفت و «بازار سیاست به آن نیاز دارد». متاسفانه عملکرد اعضای لیست امید در مجلس، عدم تحقق وعده‌هایی آزادی‌خواهانه در دولت و همچنین عملکرد شورای شهر، از رونق «سکه سیاست» خاتمی را کاسته است. طبیعتا خاتمی نمی‌تواند از سیاست به طور کامل دور بماند. دور هم نخواهد ماند. حتی اگر شرایطی مانند حدفاصل رای در دماوند، تا انتخابات ۹۲ را بار دیگر تجربه کند.

 با این حال سئوال این است که در این وضعیت او چگونه می‌تواند در سیاست تاثیرگذار باشد؟ به نظر می‌رسد بیشتر از آنکه خاتمی این روزها دغدغه سیاست داشته باشد، دیگران هستند که باید او را راضی به حضور در سیاست کنند. از کل حاکمیت گرفته (که پر شدن صندوق‌های رای برگ برنده‌ای است در مقابل آنها که نظام را مردمی‌ نمی‌دانند). تا سیاست‌ورزان بوروکرات‌شده اصلاح‌طلب که با پشتوانه تکرار او به صندلی‌های چرمی مجلس و شورا تکیه زدند و سکوت را بر فعالیت ترجیح دادند.

این روزها اگر قرار به شرط‌گذاری باشد خاتمی است که برای تامین خواسته‌های این دو دسته می‌تواند شرط‌گذاری بگذارد. وگرنه او می‌تواند با قدرت بیشتر به سیاست‌ورزی در میان جامعه بپردازد./هفته نامه صدا/شماره ۱۲