محمد توکلی
در روزهای اخیر موضوع افزایش قیمت بنزین که مهمترین خبر رسانهها تبدیل شده است و در جامعه نیز اقشار مختلف مردم نسبت به این تصمیم رویکردی اعتراضی را از خود نشان دادهاند. نکته جالب توجه آن است که حتی بخشی از موافقان این طرح نیز نحوه اجرای ناگهانی آن را اقدامی نادرست دانسته و بر این باورند که ضرورت تجدیدنظر در این تصمیم کاملا احساس میشود. مردم شهرهای مختلف ایران به شیوههای مختلف اعتراض خود را به این تصمیم سران قوا اعلام کردند، از راهبندها در خیابانهای شهر و تجمع و سر دادن شعارهای اعتراضی. كه تبعات بسیار تلخ و تكاندهندهای خصوصا در بُعد تعداد بالایی از هموطنانی كه جان خود را در شهرهای مختلف از دست دادهاند، در پی داشته است.
اما آیا این اعتراض مردم، اعتراض به افزایش قیمت بنزین است؟ در نگاه نخست شاید طرح این پرسش عجیب به نظر بیاید و بتوان گفت با نگاهی گذرا به آنچه مردم میگویند نیز به سادگی میتوان دریافت که اعتراض آنان در افزایش قیمت بنزین اما اگر سطح این اعتراضات گذر کنیم و لایه زیرین آن را مورد واکاوی جدیتری قرار دهیم چطور؟ بیاییم یکبار دیگر تصمیم دولت را مرور کنیم؛ قیمت بنزین غیرسهمیهای سه برابر میشود و در مقابل هر آنچه از این تصمیم در اختیار دولت قرار بگیرد تا ریال آخر آن به حساب خانوارها واریز میشود تا یارانهای تازه علاوه بر و بیشتر از یارانه نقدی ماهانه در اختیار مردم قرار بگیرد. فارغ از ایرادات اساسی اقتصادی وارد بر چنین طرحی آیا افزایش میزان یارانهها به خودی خود اتفاق ناخوشایندی است که سبب اعتراضات این چنینی شود؟!
به نظر میرسد اشکال کار جای دیگری است اگر با گوشهایی باز به سوی مردم برویم آنان میگویند «چه تضمینی وجود دارد که این منابع حاصل از افزایش قیمت بنزین در اختیار مردم قرار بگیرد و صرف هزینههای دیگر نشود.» مساله بنزین نیست، مساله اعتماد است. از این واقعیت گریزی نیست که میان اقشار مختلف جامعه و ارکان قدرت از جمله قوه مجریه شکافی جدی ایجاد شده است که نتیجه آن هم همین از بین رفتن اعتماد است. شاید بتوان با همراهسازی تمامی ارکان تصمیمگیری کشور طرح افزایش قیمت بنزین را به کرسی نشاند و با استفاده از قوه قهریه هم اعتراضات را مدیریت کرد اما با اعتماد چه خواهیم کرد؟
سالهاست که با کتمان این واقعیت تلخ دلواپسان شکاف ملت – دولت را به سکوت واداشتهایم و جامعه مدنی را که میتوانست در چنین بزنگاههایی واسطهای میان قدرت سیاسی و مردم باشد را نحیف و ضعیف کردهایم. میوه تلخ بیاعتمادی که امروز در حال برداشت آن هستیم حاصل همین رویکرد نادرستی است که تبدیل به سکه رایج تصمیمگیریها در ساختار حکمرانی کشور در همه این سالها شده است.