افسر موموندی
100 روز از رفتن رئیس جمهوری ميگذرد که 8 سال، سالی یکبار با همه دوستان به آمریکا سفر ميکرد تا قطعنامههاي سازمان ملل را پاره کند و هیچ از تلاش برای قطعنامه و قطعنامهدان دریدن، خسته نمیشد. همان کاغذپارههايي كه زندگی ایرانی را زیر مرزهای فلاکت ميکشاندند و نه احمدینژاد که هيچکس را توان دریدنشان نبود.
100 روز از رفتن رئیسجمهوری ميگذرد که 8 سال از شرق تا غرب کشور سفر ميکرد و ميدانست آب را باید جایی بریزد که ميسوزد، غافل از دود دل نیم سوز مردمی که سهمشان از دلارهای میرای نفتی گرانی بود و بیکاری و بیماری....
و امروز پس از صد روز، ایرانی خسته از دریده نشدن کاغذپاره ها، دل خوش شده است که به سرانگشتان تدبیر و گفتگو، صادر کنندگان قطعنامههاي پاره ناشدنی را سر باز ایستادن آمده است.
دل خوشیهاي امروز اما، ما را به آغاز راه ها رسانده اند و تا زدودن 8سال بی تدبیری، صدها روز دیگر باید... و این همه آری شود و لیک بخون جگر شود.