هو العلیمجناب شریعتمداری!
تاریخ، نه به اندازه درک و فهم من و شما بلکه به اندازه قدمت زمین و زمان، شاهد آمد و شدها و فراز و فرودهاي رنگارنگی است که گاه، آه از نهاد مظلوم برمی آورد و گاه ظالمی را به زور زر و ظلم و جور بر مسندی مينشاند. جامهاي که من و شما برقامت تاریخ ميپوشانیم صرفاً در حد وصله ایست که گاه آنقدر ناجور و چرکین مينماید که با هیچ شراب طهور و هیچ آب غیر آسنی قابل شستن نیست. اصطلاحات و ادبیات چاله میدانی و الفاظ خود شایستهاي که شما در به اصطلاح نوشتههاي چند سال اخیرتان به حراج گذاشته اید بسیار قابل تامل و مستحق پاسخ بود.
از این رو مصمم شدم تا بعنوان یک "انسان"، پاسخی در خور شانتان برایتان تدارک ببینم تا بلکه لااقل آبی برآتش شعله ور شده از اینهمه بی اخلاقی هایی که از سوی شما و شمایان "یک لاقبا" (بقول خودتان) براین جامعه ی مودّب و متخلق به مکارم الاخلاق محمدی(ص)، بصورتی ناخواسته و چونان نطفهاي نا مشروع تحمیل شده، پاشیده باشم!
هیچ لازم به توضیح نیست که در عصری که ما اکنون در آن تنفس ميکنیم، دیگر پینههاي روی پیشانی صحبت نمیکند که اگر چنین بود آنچه که در سحرگاه آن نوزدهم، بر پیشانی ابن ملجم مرادی (علیه اللعنه) نقش بسته بود، چون صیحهاي رعد آسا بر سرش فرود میآمد و نیستش ميکرد. آنچه که مهر و تربت با آن پیشانی سیاه، کرده بود، قاشق داغ نیز با جبین شما و ما ميتواند بکند. (که البته در مورد جنابتان مشهودتر است).
آنچه اکنون در بازار یوسف فروشی این دوره بد شدیدا رونق گرفته، بی تقوایی و بی پروایی از جاری ساختن انواع اتهامات بی اساس و بی اخلاقیها و خود فروشیهاي اخلاقی متنوعی است که یقینا ثمن بخسی برای بدست آوردن مطامع زودگذر دنیای دنی محسوب ميشود. خریداران و سوداگران چنین بازاری (که البته کم هم نیستند) دُمل چرکین بی ریشگی و بی بنیادی را در نقاب "ریش"نهان ساخته اند و درکسوت دین و ایمان، چه بی دینیها و چه بی ایمانیها که سوداگری نمی-نمایند.
خود بهتر از هرکس میدانید که دراین بازار وانفسا، آوازه معاملهگری، دلالی و داد و ستدتان گوش فلک را کر نموده است!!! آنچه را که شما چند ماه پیش به خود اجازه داده اید تا "میمون" اش خطاب کنید که حقیر نیز افتخار آن را داشته و خواهم داشت، نه به سبب تقلید که به سبب ارادت دیرینه و علاقه سرشار و بی انتها به مجتهد عالیقدر و فقیه مبارزیست (آیتالله هاشمی رفسنجانی) که امام خمینی(ره)، این بزرگمرد تکرار ناشدنی تاریخ، ایشان را زنده تاریخ نامیده اند. کسی است که رهبر معظم انقلاب، این یگانه سکّاندار کشتی انقلاب در اقیانوس متلاطم عصر حاضر، ایشان را یکی از برجستهترین و فقیهترین سیاستمداران تاریخ این مرز و بوم خواندهاند و همواره پیوندی نا گسستنی براین الفت و مودّت دیرینه، سایه افکنده است. حال چگونه ميشود که مگسی هوس جولان در عرصهی سیمرغ بر سرش ميزند و زحمت دیگران ميشود؟!
...شما را که به ادبیات خود شایسته و کوچه بازاری و طلحه و زبیری گریها و عایشهگریها و بد دهانی و فتنه انگیزی هایتان ملامتی نیست چه آنکه در قاموس شمایان"همه را به کیش خود پنداشتن" اصلی بلاشک است."میمون"هاي امروز همان خس و خاشاکهایی هستند که... هایی چون شما به واسطه مطامع و امیال ...تان چونان آتشی برجانشان افتادید و سوخت آنچه و آنکه نباید ميسوخت! و شد آنچه که نباید ميشد! و مسبّبانش نه دشمن که دشمنان دوست نما بود!
هنوز هم قطارانتان در ایستگاههاي دادگاهشان به استغاثه و انابه چاره جستهاند که شما اینچنین گستاخانه زبان در دهان به یاوه میچرخانید و ترتان از خشکتان ممیّز نیست. جناب! طنزآلودترین نکته اینجاست که همانهایی که شمایان و هم کیشانتان روزگاری نه چندان دور، مدعو و منظور امام زمانشان مینامیدید و خواب تاییدشان را در "اهواز!"میدیدید اینک در دادگاه بی قاضی و قضاوتتان، دشمن خدا و دینشان مينامید. این سرشت شماست! (گرچه میان ماه من و شما تفاوت از زمین تا آسمان است).
راستی آقای شریعتمداری
امروز جورج سوروس پوشالی و موهومی مهم است یا سازمان تامین اجتماعی و بذل و بخشش هایش؟! همان بذل و بخشش هایی که از حقوق میلیونها کارگر زحمتکش کسر و بحساب شما و هم کیشان شما واریز گردیده است. یادم رفت بگویم. دیروز در جمع دانشجویان ادعا کرده اید که کیهان از بین رفتنی نیست. اجازه بدهید بگویم کیهان ماندنی است. بلکه شمائید که رفتنی هستید......"وما انت بمومن لنا و لو کنا صادقین" اگر اسناد بی اساسی که سالیان سال است گلو بر موجودیت آنها پاره ميکنید در آستینتان موجود است، اسناد خیانت، غارت، چپاول و فساد در آستین 75میلیون ایرانی موجود است. حیف از باکریها و همتها نیست که نام مبارک و مقدسشان بر زبان چون شمایی جاری گردد؟!
آقای شریعتمداری، گفتهاید طالبان و مدعیان اصلاحات دو لبه قیچی آمریکا هستند!
خدای بزرگ رو شاکرم که بر هیچ نهاد و جناح و حزب و تشکل سیاسی و غیر سیاسی جز حزب قرآن وابسته نبوده و نخواهم بود اما بگذارید بگویم شما و همفکرانتان نیز دو لبه قیچی اسرائیل هستید و من هم همچنان فریاد می زنم "مرگ بر اسرائیل". برهیچ کس پوشیده نیست که مطامع و چنبرگیهاي شمایان بحدی افسارگسیخته شده است که برای نیل به این مطامع، چوب حراج بر هر آبرویی ميزنید و بی آبرویی خود را با کمال وقاحت و بی حیائی در پس شنیع ترین و بی مایه ترین اعمال، نهان ميسازید.
شک ندارم برایتان هیچ ملاحظهاي نیست اگر بنا باشد روزی مقابل رهبر فرزانه انقلاب، این تنهاترین سردار کشور عزیزمان، بی محابا بایستید و و مریدان و سینهچاکان میلیونی ایشان را نیز با الفاظ ناشایست خطاب کنید، برای شما هیچ حرجی نیست! اما گواه تاریخ که در تیتر یک کلام بدان اشاره شد نیز خط پایان عرائض این حقیر است. همانجا که سیل خروشان تودههاي ملّتهای سرفراز و آزاده، سنگریزههاي چرکین را ميبلعند و در پهنه ی بلندشان، درخشانترین مرواریدهاي زمین و زمان تجلی گری مينماید و خریداران این گوهر، نه "میمون" که شیرمردان و شیرزنان دلیری هستند که عوعوی سگان و گرگان و سوتکهاي شغالان، در شب تیره زمستانشان خفه و گم ميشود و صبح امید بدست شیرمردان بیشه ایران که دیریست رخ برنقاب خاک کشیده و خونشان پامال هرزهگوییها شده است، نقشی نو در خواهند انداخت. الیس الصبح بقریب؟ جناب شریعتمداری کیهان! مشتتان بر ما رو شده است و حنای ریشتان دیگر رنگی ندارد. راستی یادم رفت بگویم: سلام!
والسلام / هو اعلم بمن التّقی
وحید غفران نیا / تبریز