به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۸ - ۲۳:۵۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۳ ساعت ۱۸:۵۷
کد مطلب : ۴۴۶۶۰۵

کفاشی که فرمانده آشويتس را به دام انداخت

کفاشی که فرمانده آشويتس را به دام انداخت
گروه بین الملل: هنوز ویلیام کراس به دنیا نیامده بود که پدرش، سروان ویکتور کراس، از جمله کسانی بود که رودولف هوس، فرمانده سابق اردوگاه کار اجباری آشویتس را که بعد از پایان جنگ جهانی دوم متواری شده بود، به دام انداختند.
هوس یکی از چهره‌های کلیدی مسئول در مرگ میلیون‌ها نفر یهودی بود.
اما این تاجر چرم اهل نورث‌همپتون چطور او را پیدا کرد و چه نقشی در ماجرا ایفا کرد؟ ویکتور کراس در کسب‌وکاری خانوادگی – شرکت کروم تنینگ بریتانیا – در نورث‌همپتون پیش از جنگ کار می‌کرد. او سفرهای گسترده‌ای برای خرید پوست حیوانات برای ساختن کفش‌های باکیفیت زنانه‌ای که شرکت تولید می‌کرد داشت.پدرش او را به آلمان فرستاده بود که فوت و فن تجارت را بیاموزد و ویکتور هنگام اقامت در آنجا به زبان آلمانی مسلط شد.در سال ۱۹۳۹ که جنگ جهانی دوم رخ داد، او به ارتش بریتانیا پیوست و بعداً وارد یگان اطلاعاتی شد که مشتاق استخدام افراد آلمانی‌زبان بود.
در پایان جنگ،‌ سروان کراس به آلمان اعزام شد تا فرماندهی بخش‌های ۹۲ و ۹۵ امنیت میدانی را به عهده بگیرد و به همراه بقیه، مسئول دستگیری نازی‌های متواری شد.از میان هزاران نامی که در فهرستی به آنها داده شده بود یکی نام رودولف هوس بود.
رودولف فرانتس هوس در اوایل دهه ۱۹۲۰ به حزب نازی پیوست و بعدها افسر اس‌اس شد و در یک اردوگاه کار اجباری در داخائو کار می‌کرد و بعد به آشويتس منتقل شد و تا سال ۱۹۴۳ اداره آنجا را به عهده داشت.او به بازدید از اردوگاه‌های دیگر و ارزیابی روش‌های آنها پرداخت.حدود شش میلیون یهودی در هولوکاست – عملیات نازی‌ها برای ریشه‌کنی جمعیت یهودیان اروپا کشته شدند - و آشویتس در قلب آن نسل‌کشی قرار داشت.اما هوس خودش هم در پایان جنگ فرار کرد.
در گزارش رسمی ارتش مورخ ۱۵ مارس ۱۹۴۶، سروان کراس جزییات اقدام خود و تیم‌اش را برای یافتن هوس نوشته است:
او می‌نویسد: «بعد از پنج ماه تحقیق مستمر، بازجویی و جست‌وجوی طولانی، این بخش موفق به دستگیری فرمانده اس‌اس رودولف فرانتس فردیناند هوس شد که فرمانده بدنام اردوی کار اجباری آشویتس بود که تحت نظارت او ساخته شده بود.»
او می‌گوید که چطور همسر هوس، هدویک، و فرزندان‌شان را در یک کارخانه شکر در سنت میکاییلزدون که در آنجا کار می‌‌کرد پیدا کرده‌اند.هدویک گفته بود که آخرین باری که همسرش را دیده در آوریل سال ۱۹۴۵ بوده است و او از دنیا رفته است.
سروان کراس که معتقد بود او دروغ می‌گوید به همراه تیم‌اش او را چندین بار بازجویی کرد.سروان می‌نویسد که بعد از شش روز «او بالاخره از پا در آمد» و نشانی محل اقامت همسرش را داد.
تیم سروان کراس با همکاری یگانی دیگر یک خانه زراعتی را نزدیک فلنزبورگ در شمال آلمان – نزدیک مرز دانمارک – در اواخر روز ۱۱ مارس ۱۹۴۶ محاصره کردند و «هوس در لباس خواب‌اش غافلگیر شد».
سروان کراس می‌‌نویسد فرمانده سابق در این مزرعه با نام مستعار فرانتس لانگ کار و زندگی می‌کرد «ولی ظرف ده دقیقه پس از بازداشت به هویت خود اقرار کرد».
او می‌گوید که هوس اظهاراتی کرد «با جزییاتی واقعی و به نظر می‌رسد که کاملاً مشتاق دادن اطلاعات است».
سروان کراس در انتهای گزارش خود می‌نویسد که هوس را «باید یکی از جنایتکاران مهم جنگی تلقی کرد ... که هیملر وظیفه نابود کردن یهودیان اروپا را به او واگذار کرده بود.»
او می‌گوید: «تکان‌دهنده‌تر از همه تخمین خون‌سردانه او بود که فقط در آشويتس دو و نیم میلیون نفر به اتاق گاز فرستاده شده بودند.»سروان کراس در ادامه می‌گوید که افراد زیادی به هوس کمک کردند مخفی بماند، از جمله همسر او و پسر ۱۶ ساله‌اش کلاوس.
او می‌نویسد: «به گفته خود هوس، این دو نفر کاملاً مطلع بودند که در اردوگاه آشویتس که در آن زندگی می‌کردند چه اتفاقی دارد می‌افتد چون به تعبیر خود هوس 'بوی اجساد در حال سوختن شکی برای هیچ کس باقی نمی‌گذاشت’.»
هوس به هانس الکساندر، یک افسر ارتش بریتانیا که مسئول تیم تحقیقات جنایات جنگی بود تحویل داده شد.
هوس در روز ۱۶ مارس ۱۹۴۶ از سلول زندان خود نوشت: «من شخصاً تمهیدات دستوراتی را که در ماه مه ۱۹۴۱ از هیملر دریافت کرده بودم دادم تا دو میلیون نفر را بین ژوئن و ژوئیه ۱۹۴۱ و پایان سال ۱۹۴۳ در اتاق گاز از بین ببرم و در این مدت من فرمانده آشویتس بودم.»
او هنگامی که منتظر دادگاه‌اش بود، خاطراتی نوشت که در آنها روایت می‌کند که چطور شاهد آن بوده است که زنان و کودکان را به اتاق‌های گاز سرپایی اولیه در کلبه‌هایی در اردوگاه می‌بردند.
او می‌گوید: «زنی هنگام عبور از کنار من به من نزدیک شد و به چهار فرزندش که مردانه داشتند به بچه‌های کوچک‌تر کمک می‌کردند تا از زمین زمخت رد شوند اشاره گرفت و زمزمه کرد: 'چطور خودت را راضی می‌کنی که این بچه‌های نازنین و زیبا را بکشی؟ هیچ عاطفه‌ای در تو نیست؟’»
او می‌نویسد که سوار بر اسبش می‌شده تا بعد از چنین اتفاق‌هایی ذهن‌اش را آرام کند.
روز ۱۵ آوریل ۱۹۴۶، هوس در محاکمه‌های نورنبرگ شهادت داد.
او تحت سوگند گفت: «در طی تابستان سال ۱۹۴۱،‌ به من دستور داده شد به برلین بروم تا شخصاً از هیملر فرمانده اس‌اس (رایشس‌فوهرر-اس‌اس) دستورات را دریافت کنم.»
«او چیزی شبیه این گفت که – پیشوا دستور راه حل نهایی مشکل یهودی‌ها را داده است. ما،‌ اس‌اس‌ها، مأمور اجرای این دستور هستیم. او آشویتس را به دلایل تدارکاتی انتخاب کرده است.»
او در ادامه گفت که نزدیک بودن اردوگاه به راه آهن و موقعیت منزوی آن از دلایل انتخاب این اردوگاه بودند.
شهادت‌های هوس در نورنبرگ مهم بودند چون هر چند افسران ارشد دیگر منکر ارتکاب جرایم شدند و از اقدامات‌شان برای رایش سوم دفاع کردند، او در سخنان ثبت‌شده‌اش درباره نازی‌ها و کشتار جمعی مردم یهودی حرف زد.
هوس بعداً به لهستان مسترد شد و محاکمه‌اش روز ۱۱ مارس ۱۹۴۷ در ورشو آغاز شد.
او در روز ۲ آوریل ۱۹۴۷ محکوم به مرگ شد.
روز ۱۶ آوریل ۱۹۴۷ او در محل اردوگاه سابق آشویتس به دار آویخته شد – دارها در کنار بازمانده ساختمان‌های گشتاپو در اردوگاه و در کنار نخستین محل سوزاندن اجساد در آشویتس و صد متر دورتر از ویلایی که او و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کردند بر پا شده بودند.
سروان کراس به زندگی غیرنظامی خود برگشت و کارش را در شرکت چرم خانواده تا زمان بازنشستگی ادامه داد.
او در سن ۷۵ سالگی در روز ۱۵ ژوئن ۱۹۸۸ به خاطر سرطان از دنیا رفت.
پسرش ویلیام که حالا ۷۱ ساله است و در اوکهام، در راتلند، مزرعه‌دار است و تعریف می‌کند که پدرش اشیاء یادگاری زیادی داشت از جمله یک پرچم سواستیکا (صلیب شکسته) و می‌گوید: «اما ما هیچ وقت از او درباره آن سؤالی نکردیم.»
«حتی وقتی که با اسلحه کمری‌اش بازی می‌کردیم – نمی‌آمد بگوید از کجا این را آورده یا بگوید 'این را از فلانی گرفتم.’»
«مدت‌ها بعد وقتی برادر [ناتنی]ام مشغول وارسی چیزهای پدرم بود، این همه نکات درباره کارهایی که پدرم کرده بود روشن شد.»
برادر ناتنی ویلیام، از ازدواج اول سروان کراس، حالا در لیمینگتون در همپ‌شایر زندگی می‌کند.
پیتر کراس پیش از اعزام پدرش به همراه یگان اطلاعاتی به خارج، به دنیا آمده بود ولی سروان کراس تجربه‌اش را از جنگ با او نیز در میان نگذاشته بود.
این مرد ۸۲ ساله می‌گوید: «او هیچ وقت با من درباره‌اش حرف نزد ولی بعد از اینکه از دنیا رفت سراغ وسایلش رفتم.»
هیچ کدام از دو برادر تا آن زمان متوجه نشده بودند پدرشان چه نقشی در دستگیری یکی از بدنام‌ترین قاتلان مردم یهودی ایفا کرده بود.
برچسب ها: آلمان
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها