اگر شهردار يك شهر كوچك مثلا در اروپا خبر بدهد كه به زودي زلزله خواهد آمد و از مردم بخواهد شهر را ترك كنند، ولولهيي در آن شهر برپا خواهد شد كه نگو و نپرس!تهران ما اما قصه ديگري دارد. چند سال پيش بالاترين مقام اجرايي كشور از وقوع زلزله در تهران خبر داد، اما آب از آب تكان نخورد. كسي به اين دليل از شهر نرفت يا اگر كساني رفتند، تعدادشان آنقدر كم بود كه به چشم نيامدند و آن روزها در مسيرهاي ورودي و خروجي شهر از نظر حجم ترافيك تغيير محسوسي رخ نداد. درست است كه آن زلزله وعده داده شده - مثل بسياري ديگر از وعدههاي آن دولت - نيامد و شايد امروز كه از آن سال و آن روز فاصله گرفتهايم، بتوانيم علت را در همين «رخ ندادن» و «رخ ندادن»هاي قبلي و بياعتمادي مردم به مقامات دولتي جستوجو و خلاصه كنيم، اما اين همه واقعيت نيست.
چند روز پيش نزد يكي از فعالان محيط زيست، تصويرهايي از اعتراضات سالهاي گذشته طرفداران محيط زيست را ميديدم. شعارهاي روي پارچهها وضعيت امروز را پيشبيني كرده بودند، اما مردم و مديران وقت سازمان محيط زيست اين شعارها را چندان جدي نگرفته بودند. اصلا چرا راه دور برويم؟ از چند هفته پيش بحث از بحران خشكسالي نقل همه محافل است و گزارشهاي نگران كننده از وضعيت آب تهران خبرگزاري به خبرگزاري و نشريه به نشريه ميچرخد. مقالهها و گزارشهاي برخي روزنامهها از بحران خشكسالي و وضعيت سفرههاي زيرزميني فلات ايران دل آدم را خالي ميكند، اما آيا اين حجم از نگراني در مردم تاثيري برجاي گذاشته است؟ آيا اين نگرانيها از صفحههاي نشريهها و سايتها راهي به گفتوگوهاي مردم يافتهاند؟ به نظرم ميرسد اين بحثها آنقدرها براي مردم اهميت ندارد كه دهان به دهان بچرخد.
پيش از اين بحث استفاده از پالم در مواد لبني توسط وزير بهداشت بحث برانگيز شد و البته جزو موارد معدودي بود كه شانس اين را يافت تا چند روزي تاثير هم بگذارد و - به گواه فروشگاه درياني سركوچه ما- فروش شير و ماست پرچرب كم شود، اما باز هم از ياد رفته است و آن تاثير اندك هم - باز به گواه درياني سر كوچهمان- كمكم رفع شده است. حالا برگرديم به همان شهر كوچك فرضي اول يادداشت و تصور كنيم اگر هر يك از اين بحثها در آن شهر رخ ميداد چه اتفاقي ميافتاد؟
از مقايسه رفتارهاي احتمالي آن شهر فرضي با رفتارهاي ما ميتوان به نتايجي رسيد، اما نميخواهم از اين بحثها نتيجه بگيرم كه مردم ايران حساسيتهاي خود را از دست دادهاند و انفعال دامنگيرشان شده است. احتمالا هر يك از ما موارد ديگري را سراغ داريم كه نشان از حساسيت دست كم بخشي از مردم دارد. در واقع شايد بتوانيم بپرسيم چرا آنجا كه مسائل اينقدر مستقيم به زندگي مردم ارتباط دارد، از مردم حساسيتي درخور نميبينيم؟ شايد بتوان با توضيح عملكرد دولت براي اين پرسش پاسخهايي دست و پا كرد، اما موضوع عميقتر از آن است و به همين دليل پاسخهاي درست گره از بسياري مشكلات ديگر را در فهم مردم خواهد گشود.