حمید رحمانی
دلخوریم..
۸سال است حق سخن نداشته ایم. ۸ سال است سخن نگفته ایم.
۸ سال است در حبسیم.
آنقدر تلخی کشیده ایم که پاهایمان یارای رفتن به سمت صندوقهاي رای را نداشت
آنقدر تحقیر شدیم که رویمان را از دنیا بر ميگرداندیم
آنقدر وقاحت دیدیم که قلبمان به درد آمد..
احساسمان این است که در قفسی بودیم که هر روز بر ما تنگ تر ميشد
به مرگ راضی بودیم و البته که هستیم..
سبزی برگهایمان رنگ پاییزی گرفت…
تاریخمان روزهای خجالت آوری را بر ما نوشت..
تا امروز..
نمی دانم چگونه دوباره امید بر جوانه ها نشست
چگونه گلهای ارغوانی بر شاخههاي سبز نشست
چگونه باغ زندگی دوباره هوای زیستن پیدا کرد..
نمی دانم..
نمی دانم چطور یکباره نام حسن روحانی همراه با امید بر زبانها جاری شد..
آقای روحانی!
یک بار دیگر گل امید در دلها شکفته.. اما به سختی.. اما همراه با اشک..
یک بار دیگر احساس تنفس در هوای آزاد در برگهای خشکیده، جان گرفت..
یک بار دیگر امید به بارش باران در دل کویر خشک و تشنه مان خود نمایی کرد..
شما را به خدا بیایید برای یک بار امیدهای این جوانه ها را قدر بدانید!
برای یک بار هم که شده میلههاي این قفس را از اطرافمان بردارید نه اینکه آن را بر ما کوچک تر کنید..
به خدا جوانانه هامان گناه دارند.. امیدوار شده اند
شما را به آیینتان، زندگی را به جامعه برگردانید..
آبرو را..
صداقت را..
شادابی را..
تلاش و فعالیت را…
دوست داشتن را..
به خدا آفت، این باغ را خورده است..
درختان کهنسال آن به سختی نفس ميکشند..
جوانههاي آن شوق به زندگی دارند..
لااقل این جوانههاي شاداب و سبز را نخشکانید..
آقای روحانی!
این اشتیاقی که به سمت شما روانه گشت نزد شما امانت است
شما را به خدا آن را پاس بدارید..
روزهای تلخمان فراموش نشدنی است
کینه ها دلهامان را آزرده است..
دیگر آن را تکرار نکنید..
آقای روحانی!
جوانه ها با یک باران به بار نمی نشینند
بارش مستمر ِ امید را از آنها دریغ نکنید..
به عنوان یک معلم که درد ميکشم و تعلیم ميدهم ميگویم..
به نظرم باید بیاموزیم که در جامعه، ما زمانی موفق ميشویم که با تقویت صنف ها و گروه ها و انجام امور تشکیلاتی و سازمان یافته بتوانیم نیازها و درخواست ها و توقعاتمان را پیگیری کنیم.. برای آن راهی دارید ؟!
راه نفس کشیدنِ ما همان راهِ سخن گفتن ماست
آن را از ما نگیرید..
ما ميدانیم که با آمدن این و آن و بی هدف ریختن در خیابان و نداشتن سازمانی منظم نتیجه ای عایدمان نخواهد شد و با شادیهاي یک روزه و مقطعی باغ به ثمر نخواهد نشست و به اهداف مدنی و آبادانی کشور نخواهیم رسید!
آقای روحانی!!
این بار هم آمدیم.. اگرچه سختمان بود.. گریه کردیم و آمدیم.. به پهنای صورتمان اشک ریختیم و آمدیم..
اما این بار از حقوقمان ذره ای کوتاه نمی آییم .. آری حتی قدمی عقب نمی نشینیم..و با حمایت از هم به سوی طرح خواسته هایمان حرکت ميکنیم!
…بر این عقیده ام که هر باغبانی که در این راه به پرورش جوانه ها کمک کرد خیر آنها را ميخواهد و در غیر اینصورت خائن به باغ و بوستانِ جامعه ميباشد.
کسی که از هر راهی جلوی فهمیدن و آموزش دیدن و آموزش دادن به مردمش را ميگیرد خائنی بیش نیست.. چرا که راه رسیدن حیات را از آنها دریغ کرده..
راستی از از دوستان و هم رایان دربندمان خبری داری…؟؟؟
از مغزهای گریخته از وطن و آواره اطلاعی داری..؟؟
درباره خانوادههاي عزادارمان چیزی ميدانی..؟؟
اینها مطالبات ماست..
همچنان امیدوار چشم به همت مردممان و راه کارهای شما داریم..
امیدها را نا امید نکنید..
امید ها را…
شادابی را..
جوانه ها را..
عجب از اين كارهاي خاتمي خوشم مياد
رادمرديه (79625)