محمد توکلی
«تبلیغ علیه نظام»؛ این عنوان اتهامی است که سالهاست سیاسیون، اهالی رسانه و اخیراً شاعران از آن بهرهمند شدهاند! عنوانی کلی که میتوان جملهای در یک مقاله، کلامی در یک سخنرانی، بیتی در یک شعر و مانند آن را بهعنوان مصداقش اعلام و حکم حبس را برای «متهم» صادر کرد. پرسشی که در ابتدای مواجهه با پروندههایی که این عنوان اتهامی بر روی آن قرار دارد به ذهن میرسد آن است که چه تبلیغی میتواند بیشتر از همین الگوی مواجهه با منتقدان علیه یک نظام سیاسی به کار گرفته شود؟!
چهار دهه که به عقبتر بازگردیم و روزهای ابتدایی برآمدن نظام سیاسی مستقر پس از انقلاب۵۷ را به خاطر بیاوریم میبینیم که در آن روزها و با وجود التهابات سیاسی وحتی امنیتی فراگیر در کشور میتوان گفت به شکل نسبی صداوسیمایی که رسماً رادیو و تلویزیون انقلاب بود نگاهی انحصارگر نداشت و حداقل در برخی برنامههای مناظرهمحور ابایی از دعوت از رهبران گروههای دگراندیش هم وجود نداشت و این افراد در نشستةایی حضور داشتند.
اگر قرار بود با ساختار اندیشهای که خواندن یک شعر را هم «تبلیغ علیه نظام» تصور میکند و حکم به حبس شش ماهه شاعر میدهد به اظهارات مطرح شده در آن مناظرهها بنگریم قاعدتاً اکثریت قریب به اتفاق مشارکتگران در آن برنامهها اعم از روحانیون انقلابی تا دگراندیشان اظهاراتی داشتند تا این عنوان اتهامی شامل حال آنها شود! پرسش همیشگی این است که چگونه یک نظام سیاسی نوپا اظهارنظر در شبکههای تلویزیون رسمی خود را «تبلیغ علیه نظام» به حساب نمیآورد اما پس از گذشت چهاردهه و تبدیل شدن آن نهال به درختی تنومند، نسیم هر اظهارنظری برای برخیها دلهرهآور تلقی میشود؟!
بنا بر شعارهایی که مدیریت جدید قوه قضاییه و همچنین تیم رسانهای او بر آن تاکید میکنند «مقابله جدی با فساد» و «انقلاب در دستگاه قضایی» دو پایه برنامههای حجتالاسلام رئیسی بوده است. به نظر میرسد که یکی از وجوه «انقلاب» و اصلاحات اساسی در قوه قضاییه تغییر نگاه عدلیه به پروندههایی است که به نوعی به سیاست گره خورده و در اکثریت قریب به اتفاق آنان نیز پای «تبلیغ علیه نظام» در میان است.
تجدیدنظر در تعریف این عنوان اتهامی و مصادیق آن شاید بتواند باعث آن شود که از امروزی که خودِ «تبلیغ علیه نظام» تبدیل به تبلیغ علیه نظام شده است به فردایی روشن حرکت کنیم.