پوریا حسینپور
مثل «مشت نمونه خروار است» دقیقترین حالتی است که میتوان بر مبنای آن از بررسی کیفیت آموزش و پرورش هر جامعهای به وضعیت کلی آن پی برد. به عبارت سادهتر میتوان گفت که فصل مشترک تمام جوامع پیشرفته، آموزش و پرورش کارآمد و شکلیافته بر اساس اصول علمی و یکی از دلایل اصلی عقبماندگی کشورهای در حال توسعه، بیتوجهی به این حوزه است. آموزش و پرورش به عنوان مهمترین و در عین حال بنیادیترین رکن توسعه هر کشوری از دو جنبه کلی معلم و دانشآموز قابل بررسی است. متاسفانه نظام آموزشی حاکم درکشور در هر دو زمینه مشکلات فراوان دارد. فیالمثل دانشآموزان در فرآیند آموزش آنچه را که برای آینده در قالب مهارتهای اجتماعی، نیاز دارند نمیآموزند و از بدو ورود به مدرسه تا پایان دوره تحصیل دائماً درگیر حاشیههای متعدد هستند. مسائلی که گاه قبل از دانشآموز، خانواده او را درگیر میکند.
برای نمونه میتوان به بحث آموزش رایگان اشاره کرد. دولت بنابراصل سیام قانون اساسی موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان رابرای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد. اما بنا به شواهد مختلف در عمل اینگونه نیست. مطمئناً یکی از اصول قانون اساسی که به کرّات مورد بیتوجهی قرار گرفته و به خوبی به آن عمل نشده همین اصل است. دلیل این ادعا شکایات فراوان هرساله والدین هنگام ثبتنام فرزندانشان در مدارس دولتی به جهت دریافت هزینه است. مدارس دولتی در قبال ثبتنام دانشآموزان هزینه دریافت میکنند زیرا سرانهای که به مدارس تعلق میگیرد بسیار ناچیز بوده و کفاف هزینههای ابتدایی مدارس را هم نمیدهد.
داستانی تکراری است که وزیر آموزش و پرورش و مدیران بالادستی این وزارتخانه هر سال پیش از آغاز ثبتنام مدارس از ممنوعیت دریافت وجه هنگام ثبتنام سخن بگویند اما والدین هنگام مراجعه به مدارس با چیزی مخالف سخنان گفته شده مواجه شوند. واضح است که دولتها یا باید به معنای واقعی به اصل سی قانون اساسی عمل کنند و یا اینکه با سازوکارهای مشخص در تغییر آن گام بردارند که البته این اتفاق بسیار بعید به نظر میرسد. عمل به اصل مذکور هم قابل تصور نیست زیرا کسری بودجه داغی است که دائماً بر دل آموزش و پرورش مینشیند و تا این مشکل وجود داشته باشد انتظار داشتن نظام آموزشی فعال و شایسته سرابی بیش نیست. مسئله مشخص این است که آموزش و پرورش بدون کمکهای مردمی توان اداره مدارس را ندارد، حتی اگر هر سال صدر تا ذیل مسئولان آموزش و پرورش ممنوعیت دریافت هزینه ثبتنام در مدارس دولتی را اعلام کنند و رسانه ملی هم از شکایات متعدد والدین گزارش تهیه و پخش کند همچنان این روند ادامه خواهد داشت.
آنچه گفته شد در مقایسه با سایر مشکلات این وزارتخانه کاه است در برابر کوه. چراکه به هرحال با وجود تمام مشکلات مالی، مدارس با کمک اولیاءگذران امور میکنند. نوع نارضایتی مردمی از کمک شبه اجباری به مدارس نیز با نارضایتیهای اجتماعی دیگر متفاوت است، زیرا خانوادهها میدانند که وجه پرداختی در نهایت برای تهیه امکانات اولیه تحصیل فرزندانشان صرف میشود و چون پای آموختن در میان است از آن میگذرند. اما کمبود بودجه تنها به سرانه دانشآموزان مربوط نمیشود بلکه معیشت معلمان را هم درگیر کرده است. مسئلهای که امروزه آموزش و پرورش کشور را به شدت تهدید میکند سطح بالای نارضایتی معلمان و به تبع آن کاهش کارائی آنها است.
معلمان به خاطر بیتوجهیهای فراوانی که به آنها شده درباره شغل و جایگاه خود احساسملال میکنند. زمانی که یک معلم معیشت خود را با دیگرکارمندان دولت مقایسه میکند، با فقدان معنا روبرو میشود. اگر شغل او ارتباط مستقیم با پیشرفت و آینده کشور دارد چرا همیشه در حاشیه بوده و دولتها محلی از اعراب برای او قائل نشدهاند؟ فقدان معنا از عمدهترین دلایل افزایش ملال است. اگر در جامعهای احساس ملال رو به افزایش باشد نشان میدهدکه جامعه یا فرهنگ دچار نقص جدی است. این انگاره را برای رابطه معلمان و آموزش و پرورش نیز میتوان بیان نمود. افزایش ملال در میان معلمان به این معنا است که آموزش و پرورش دچار نقص جدی است.
متاسفانه قوای مقننه و مجریه توامان در به وجود آمدن مشکلات آموزش و پرورش نقش داشتهاند. یکی بودجه لازم را در نظر نگرفته و در موارد اجرایی نیز کمکاری نموده و دیگری برای بهبود وضعیت موجود پیگیریهای لازم را نداشته و آنجا که قانون مناسبی نیاز بوده چارهاندیشی نکرده است. با اینکه این وزارتخانه هرسال افزایش بودجه دارد اما چون نمیتواند بدهیهای خود را سالانه پرداخت کند، بخشی از آنها را به سال یا سالهای بعد برده و بدینترتیب همیشه به عنوان یک بدهکار شناخته میشود و تا این وضعیت پابرجا است نمیتوان انتظار بهبود در این حوزه داشت. دولتها باید آموزش و پرورش را در راس امور کشور ببینند تا به مرور از مشکلات کاسته شود.