تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۲۱ ساعت ۲۳:۰۶
کد مطلب : ۲۱۱۰۹
روایت پسر کروبی از روحانی و موضوع حصر
كروبي: روی کار آمدن روحاني عنایت‌الهی بود
گروه سياسي: فرزند حجت‌الاسلام مهدي كروبي مي‌گويد: پدر روی کار آمدن دولت آقاي روحاني را عنایت الهی خواند و اظهار امیدواری کرد که ایشان بتواند کشور را از شرایط سخت امروز خارج کند.
دكتر محمدتقي كروبي در مصاحبه با سايت تدبير 24 و در پاسخ به اين سئوال كه نظر پدر را در خصوص روی کار آمدن دکتر روحانی چگونه برداشت کرده‌اید؟ گفت: پدر، آقای روحانی را از گذشته دور مي‌شناسند، ایشان سال‌ها در مجلس همکارشان بودند. حتی اگر اشتباه نکنم در مجلس سوم ایشان نایب رئیس مجلس بودند. پیروزی ایشان که به معنای احترام و تن دادن مجدد به رای مردم بود موجب خوشحالی پدر شد. لذا پدر روی کار آمدن این دولت را عنایت الهی خواند و اظهار امیدواری کرد که ایشان بتواند کشور را از شرایط سخت امروز خارج کند. پدرم به جد نگران وضع معیشتی مردم هستند و امیدوارند سیاست تعامل دولت بتواند کشور را از انزوای بین‌المللی خارج کند. اما در عین حال با عنایت به ساختار کشور از ابتدا فرمودند به دوستان بگوئید سطح توقع و انتظار جامعه را از ایشان و دولت شان بالا نبرند.
وي همچنين در پاسخ به اين سئوال كه اگر بخواهید یک خبر تازه و شنیده نشده از پدر به خوانندگان ما بدهید چه مي‌گویید؟ اظهار داشت: خاطره ای از شب یلدا 89 مي‌گویم. آن شب بعد از شام مادر از پدرم خواست خواب شب گذشته اش را برایمان تعریف کند. پدر خندید و گفت پیش از نماز صبح خوابی دیده که برای ما خوشایند نیست. خلاصه آن خواب این بود که او را در بیابانی تنها گذاشته بودند. مادرم به مزاح گفت "بازهم بیانیه صادر کن"، من هم گفتم گفته‌اند: "جز راست نباید گفت اما در این سیستم هر راست نشاید گفت بخصوص وقتی .... " پدرم خندید و گفت: من خودم را برای همه چیز آماده کردم، چه تبعید باشد یا چیز دیگری. 6 ماه بعد از حصر و بدنبال انتقال ایشان به ساختمان امن ایشان برای مدتی ممنوع ملاقات شدند، تنها در یک مورد بیش از 4 ماه احدی از خانواده ایشان را ملاقات نکرد، ماموران هم روزانه فقط 2 بار برای تحویل آذوقه و چک کردن به ایشان سر مي‌زدند. به گفته خودشان در آن ایام در 24 ساعت به تعداد انگشتان دو دست سخن نگفتند. در دو سال گذشته بارها یاد آن خواب شان افتادم.
وي همچنين در پاسخ به اين سئوال كه اگر بخواهید یک خبر تازه و شنیده نشده از پدر به خوانندگان ما بدهید چه مي‌گویید؟ اظهار داشت: خاطره ای از شب یلدا 89 مي‌گویم. آن شب بعد از شام مادر از پدرم خواست خواب شب گذشته اش را برایمان تعریف کند. پدر خندید و گفت پیش از نماز صبح خوابی دیده که برای ما خوشایند نیست. خلاصه آن خواب این بود که او را در بیابانی تنها گذاشته بودند. مادرم به مزاح گفت "بازهم بیانیه صادر کن"، من هم گفتم گفته‌اند: "جز راست نباید گفت اما در این سیستم هر راست نشاید گفت بخصوص وقتی .... " پدرم خندید و گفت: من خودم را برای همه چیز آماده کردم، چه تبعید باشد یا چیز دیگری. 6 ماه بعد از حصر و بدنبال انتقال ایشان به ساختمان امن ایشان برای مدتی ممنوع ملاقات شدند، تنها در یک مورد بیش از 4 ماه احدی از خانواده ایشان را ملاقات نکرد، ماموران هم روزانه فقط 2 بار برای تحویل آذوقه و چک کردن به ایشان سر مي‌زدند. به گفته خودشان در آن ایام در 24 ساعت به تعداد انگشتان دو دست سخن نگفتند. در دو سال گذشته بارها یاد آن خواب شان افتادم.
